سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شتابزدگی را واگذار و در حجّت بیندیش و خود را از پریشان گویی نگاه دار، تا از لغزش ایمن بمانی . [امام علی علیه السلام]
دی 89 - همسخن
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  •  

    با شماره هایی که از ایشان داشتم تماس گرفتم. یکی کسی جواب نمیداد. یکی ارجاعم داد به شماره دیگر و شخص دیگر گفت به ایشان میگویم.

    روز شنبه 25 دی موبایل زنگ خورد.

    رفیع پور هستم!

    خیلی برایم جالب بود. در مورد بخش کتابهای خارجی مؤسسه در راه حق که چند وقتی است زیر نظر من آمده سؤال کردم.

    جوابهای ایشان با سؤال شروع شد.

    بحث تقریبا طولانی بود و جوابهای ایشان عمیق و نگاه به بلند مدت داشت.

    بیش از یک ساعت با هم حرف زدیم.

    توصیه هایی به شخص خودم کرد از جمله:

    - به کشورهای خارجی زیاد سفر کن

    -  خدا نعمتهای زیادی به تو داده ، خیلی خدا را شکر کن

    - این کتابها را بخوان: گلستان، سیاست نامه، منطق الطیر، جوامع الحکایات

    - ورزش کن

    زیست شناسی و ستاره شناسی بخوان!

    در پایان صحبتها گفت: من اینها را به عنوان درد دل به تو میگویم. کمی از زندگی شخصی خودش برایم گفت.

    مکالمه که تمام شد در فکر رفتم

    خیلی خوشحال بودم و در عین حال به فکر توصیه ها و راهکارهای ایشان

    حدود 15 دقیقه یک شماره موبایل تماس گرفت.

    رفیع پور هستم!

    بعد ادامه داد: این شماره موبایل من است. اگر کار ضروری داشتی برایم sms بفرست. بیشتر وقتها گوشیم خاموش است.

    با این کار لطف را تمام و اوج محبتش را ابراز کرد.

     شنبه صبح یک پیامک رسید:

    pls send me your e maile

    دیدم با شماره موبایل خودشان بود. قرار بود ایمیلم را به مسئول دفتر ایشان بدهم که برایم ایمیل بفرستند که این لطف را هم کرد و خودش از من ایمیل گرفت...

    میگفت دارم کارهایی میکنم اگر خدا به من عمر بدهد که تمامشان کنم.

    برایش دعا کردم و میکنم که خدا طول عمر با عزت به او بدهد!

     



    همسخن ::: یکشنبه 89/10/26::: ساعت 5:19 عصر
    حواشی وارده: حاشیه

     

    سال 1386 در یک دوره آموزشی مشاوره شرکت کرده بودم که یکی از واحدهای درسی "جامعه شناسی" بود.

    استاد آن حجت الاسلام دکتر خان محمدی بود. برای اولین بار بود که جامعه شناسی میخواندم. از مباحثی که ایشان مطرح کردند خوشم آمد و به جامعه شناسی علاقه مند شدم.

    یکی از کتابهایی که ایشان در دوره معرفی کردند کتاب "آناتومی جامعه" بود.

    بعد از مدتی آن را تهیه کردم و خواندم. خیلی از خواندنش لذت بردم. انگار همان مطالبی که در ذهنم بطورپراکنده وجود داشت را بصورت کامل و علمی توضیح داده بود.

    از نویسنده اش هم خیلی خوشم آمد و شدیدا دوست داشتم از نزدیک ببینم ایشان را. در اینترنت هم مطالبی درباره اش یافتم و خواندم. کتاب آناتومی و توسعه و تضاد را هم به خیلی ها معرفی کردم و خواندند و خیلی ها خوششان آمد و تشکر کردند.

    تا اینکه بالاخره روز 7 دی 1389 ایشان به قم آمده و در دفتر تبلیغات سخنرانی داشتند. من هم با علاقه در این برنامه شرکت کردم.

    این جلسه مورد توقع خود ایشان نبود و رشته کلام از دستش خارج شد و گفت که من آمادگی نداشتم و با اصرار دعوت کنندگان آمدم. توقع ایشان هم این بود که با طلاب جوان روبرو شود اما متأسفانه بیشتر مسن و میانسال بودند.

    آخر جلسه پرسش و پاسخی بود که من هم از ایشان سؤالی کردم که البته خیلی جوابم را خوب ندادند.

    بعد از اتمام جلسه ماندم و بصورت خصوصی صحبت هایی کردیم. کمی از جوابم را هم دادند و شماره ای دادند که در آینده بتوانم با ایشان در تماس باشم و چند تا کار داشتم با اشان.

    از جمله کارهایم این بود که در مورد قسمت کتابها و نشریات خارجی مؤسسه درراه حق را که تازگی به گردنم افتاده از ایشان سؤال و مشورت بخواهم.

    این تکه آخر یعنی صحبت خصوصی و گرفتن شماره از خود جلسه برایم جالب تر بود.

    عصر همان روز مثل همیشه برای تدریس به "جامعه" رفتم. یکی از بزرگواران کلاس پیش من آمدند و از ایشان (آ. رفیع پور) گله هایی داشتند. در واقع گله های دوست ایشان که یک ترم در شهید بهشتی شاگرد او بوده است.

    این هم جالب بود که در کلاس ما کسی بود که خودش کارشناسی ارشد جامعه شناسی میخواند...

     



    همسخن ::: سه شنبه 89/10/21::: ساعت 9:57 صبح
    حواشی وارده: حاشیه

     

    در تاریخ طبری آمده است:

    عده ای در روز عاشورا گریه میکردند و دعا میکردند: خدایا پسر پیامبرت را یاری کن!

    خیلی عجیب است؟!!

    تعجب نکنید.

    حال مردمی که هر روز میگویند اللهم عجل لولیک الفرج اما کاری برای فرج نمیکنند مانند همانهاست.

    شاید بگویند چکار کنیم؟

    گناه نکردن، وجدان کاری، همت و تلاش، نخریدن محصولات صهیونیستی و... کارهایی است که از دست همه بر می آید.



    همسخن ::: سه شنبه 89/10/14::: ساعت 9:29 صبح
    حواشی وارده: حاشیه

    قهر و آشتی با خدا

     

     

    این داستان بسیار زیباست که قبلا در روایات خوانده بودم. دنبال مطلب دقیق در اینترنت بودم که پیدا نکردم. حالا مطلب را همانطور که از قبل یادم هست نوشتم...

     

     

    در زمان پیامبر اسلام صلوات الله علیه مردی بود به نام ذوالنمره که قیافه بسیار زشتی داشت و در زشتی معروف بود. یک روز که خیلی از این ماجرا ناراحت بود آمد نزد پیامبر و گفت: خدا از من چه کارهایی خواسته است؟!

    پیامبر فرمودند: از تو خواسته در روز 5 بار نماز بخوانی، یکماه روزه بگیری و اگر توانایی مالی داشتی به حج بروی.

    ذوالنمره با ناراحتی گفت: من فقط همینها را انجام میدهم و حتی کوچکترین کار دیگری برای خدا انجام نمیدهم!

    پیامبر از او پرسیدند: چرا؟ (چرا ناراحت هستی؟)

    ذوالنمره گفت: بخاطر این قیافه زشتی که به من داده.

    پیامبر پس از مدتی به او فرمودند: الان جبرئیل بر من نازل شد و پیام آورد که آیا دوست داری در قیامت خدا چهره مرا به تو بدهد؟

    (جبرئیل وقتی به عنوان انسان به خدمت پیامبر میرسید چهره زیبایی مانند یکی از زیباترین مردان آن زمان داشت...)

    ذوالنمره خوشحال شد و گفت: آنقدر خدا را عبادت میکنم و مستحبات انجام میدهم که او از من راضی و خوشحال شود.

    یعنی میخواست در اعتراض به خدا که چهره دنیایی او را زشت قرار داده، فقط واجبات را انجام دهد اما وقتی فهمید چهره اش در آخرت جور دیگری است و خدا هر چیزی را برای بنده اش جبران میکند، تصمیمش عوض شد.

    چند تا نکته جالب هست: یکی اینکه وقتی از دست خدا عصبانی بود نیامد بگوید: من کافر میشوم و دیگر نماز نمیخوانم و...



    همسخن ::: شنبه 89/10/4::: ساعت 3:3 عصر
    حواشی وارده: حاشیه


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 1
    بازدید دیروز: 29
    کل بازدید :424351


    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    دی 89 - همسخن
    همسخن
    اندکی از آنچه ذهن ما را پر کرده ... طلبه حوزه علمیه خادم اهل بیت علیهم السلام

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<
    تشیع[10] . معارف[6] . کشکول[4] . تضاد[3] . امام[2] . خدا[2] . دبستان[2] . خانم[2] . دکتر[2] . رفیع پور[2] . ایران[2] . توسعه[2] . سیاسی[2] . سید[2] . فرامرز[2] . عمره[2] . غرب . فریب . قدرت شهوت کنترل خواسته حدیث زیبا امیرامومنین علی علیه السلام قان . قلهک . کار فرهنگی . معماری . مکروهات . مهری کویت قم نجف آیةالله حوزه سیاسی مراجع تقلید سیاست زندگینامه . موشک . میرحسین . نابرابری . نشان . نعمت . هدایت . ویران . یخچال . کارتر . کلیسا . شاه . شرق . شهبازی . شیطان، شیطان بزرگ، امریکا، مذاکره، روش مذاکره مقام معظم رهبری، ب . ظلم . علوم اجتماعی . گرمایش . محله . محمود . مردم . مسئولین . مستحبات . مطلوب . مظلوم . تیر . جامعةالزهرا . جامعه . جامعه اسلامی تذکرات کار فرهنگی سید حسن موسوی دانشگاه فرهنگ ادب ع . جامعه شناسی . جامغه الزهرا . جب . جریمه راهنمایی رانندگی پلیس نیروی انتظامی فرامرز رفیع پور جامعه . حدیث - نهج البلاغه - امیرالمؤمنین - کلمات قصار - اثر کار کوچک - . حضرت زهرا . حقوق زن زنان دفاع تعدد زوجات زن دوم مهریه . حمید بن قحطبه . حوزه . حکومت دینی . خاطره . ایرانی . باران . بد حجابی حجاب تلوزیون رسانه حکومت آخوند روحانی چادر روسری لج کرد . بیرونی . پایگاه مردمی . پرفسور . تجملات . آسایش . آشامیدن . آناتومی . آینده . اتاق خواب . اجحاف . احمدی نژاد . استعمار . اسلامی . افشار . رقابت . روحانیون . زن . زندگی - ظاهر - واقع - تکنولوژی - پیامد - ماشینی . سادات . ستم . سرمایش . سیاست . رئوف . رضا . خانه . خانواده . دریغ . دکتر . دولت . خمینی . خنثی . خواهران . خوردن . خیابان . خیریه . دانشگاه . انتخابات . اندرونی . انقلاب . انگلیس انگلستان مشکل دشمن دشمنی فرامرز رفیع پور جامعه . تعطیلی . تقلب . تلوزیون ماهواره فرهنگ دین صدا و سیما تربیت فرزند . تهران . تهویه .

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    دی 89 - همسخن

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<