حرم سامرا حريم دل ماست، يك قسمت از بهشت است، كه پرده دران دارند پردهدري مي كنند و از قرآن يك صفحه كنده ميشود وصالح به سوي قوم خويش مي آيد،با شتري كه اين سلفي هايش كشتند؛به اين شتر نزديك نشويد! محبوب آل الله است، اين حرم!صالح فرياد ميزند كه اين شتر را نكشيد وموعود است که بايد به داد اين همه تنهايي برسد موعود خواهد آمد... فقط ماندهام كه نسل اين آدمهاي ابتر از كجا پيدا شد آن قوم تكثير نشد و نميشود، ولي از بي غيرتي ما مسلمانان، چرا!من ماندهام با روضهاي كه مانده روي زبانم، ياس كبود! فرق بشکافته! جگر مسموم! پيراهن خونين! و...دنبال قبر تو هم مي گردند،چه خوب شد كه قبر تو پنهان است اي مادر؛ من روضه اي غريبانه مي خوانم که سامرا از بقيع و کربلا كمتر نبود، و سامري ها در سامرا چقدر زيادندپيراهن يوسف است حرم که برادران ناتني اش علم كردند و يعقوب گريه مي كند تا هنوزروزها گذشت و بوي شعر نميشنوم از مردمان!!!
دوست هم كلبه اي