سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بردبارى پرده‏اى است پوشان ، و خرد شمشیرى است برّان ، پس نقصانهاى خلقت را با بردبارى‏ات بپوشان ، و با خرد خویش هوایت را بمیران . [نهج البلاغه]
مناظرات2 - همسخن
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • مناظره 7سال پیش:

    یادم به مناظره ای افتاد که 7سال پیش داشتم. بدنیست اینرا هم بنویسم:

    رفته بودم مسجد النبی،قسمت قدیمی مسجد که به فرموده پیامبرصلوات الله علیه یکی از باغهای بهشت است دنبال جایی برای نماز خواندن میگشتم.

    دقیقا جلوی محراب یک نفر رفت.مامور امربه معروف عربستانی سریع به من اشاره کرد که بیا اینجا و جا را به من داد.(آن موقع هم با دشداشه بودم)

    وقتی الله اکبر نماز را گفتم ودید شیعه هستم خیلی ناراحت شد سرش را تکان داد و آهی کشید.

    وقتی نمازم تمام شد شروع کرد غر زدن که شما چرا آخر نماز 3بار الله اکبر میگید و ازین حرفا...

    بحث به مسایل اعتقادی کشیده شد.(عربی صحبت میکردم)

    گفت:شما صحابه را لعن میکنید

    گفتم:بدهاشون را نه همه را.

    گفت:مثلا کی؟

    گفتم:مثلا خالد بن ولید(برای این آدم خیلی احترام قائلند...)

    گفت:دیگر ؟

    من هم اسم چند تا دیگر را گفتم

    گفت:عثمان را هم لعن میکنید؟

    گفتم :خندیدم(یعنی آره)

    اونموقع خیلی اطلاعاتم کم بود اما آنقدر بی سواد بود که خودش و دو سه نفر دیگر که آمدند کمکش نتوانستند من را قانع کنند.

    گفت :بریم پیش استادمون میتواند جوابت را بده.

    گفتم بریم.

    گفت:الان نیستش ظهر بیا

    گفتم من تا یکساعت دیگر باید بروم جده پرواز دارم

    خلاصه اینکه کوتاه آمد.

    پدرم بعدا که شنیدند بحث لعن صحابه تا کجاها کشیده شده گفتند:نباید تا اینجا پیش میرفتی چون برای این حرف حد میزنند(شلاق) حالا نمیدانم چرا این بار کوتاه آمدن؟؟؟

    2.گفتگو با هشیم:

    هشیم یک مرد حدودا 45 ساله تونسی با قد بلند چار شونه و ریش بلند بور بود که در مسجد النبی خودش باب گفتگو بامن را باز کرد.

    پرسید انگلیسی بلدی؟ گفتم عربی بلدم.خوشحال شد و شروع کرد به صحبت.

    ابتدا پرسید کجایی هستی؟

    گفتم:ایرانی

    گفت:شیعه هستی یا سنی؟

    گفتم:شیعه

    من هم از او کشور و مذهبش را پرسیدم.

    ابتدا گفت:شما شیعیان از ما بدتون میاد در حالی که ما اهل بیت را دوست داریم.

    همسر من از شرفا(سادات) است و عموی این دوستم وبرخی دیگر از بستگان ما شریف (سید) هستند.

    ما معتقدیم پیامبر در قبرش زنده است و حرف ما را میشنود ما به ایشان متوسل میشویم و حاجت میگیریم...

    به حرفاش گوش میکردم و احسنت میگفتم.

    وقتی این قسمت از حرفاش تمام شد گفتم:ما شما را دوست داریم و برادر خودمان میدانیم. مشکل ما با وهابی هاست.

    اون هم تایید کرد که حسابشون از وهابی ها جداست و اعتقادات و کارهای آنها را قبول نداره.

    به او گفتم:مگر نمیدانی که رهبر فقید ما امام خمینی بنیانگذار تفکر وحدت بین شیعه و سنی بودند و رهبر ما امسال را سال وحدت نامگذاری کردند.ما هم عمیقا به این وحدت معتقدیم.

    یکی از سوالاتش این بود که چرا شما اجازه نمیدهید سنی ها در تهران مسجد بسازند؟ و الان نماز جمعه شان در سفارت پاکستان برگزار میشه

    گفتم:بخاطر تفرقه اندازی وهابی ها. وهابی ها پول زیادی خرج میکنند و بسیار تندرو هستند. الان هم آماده اند چنین مسجدی ساخته بشود تا به هر قیمتی با شیعیان تنش و درگیری ایجاد کنند.

    ادامه دادم که در همه شهرهای ایران که سنی ها هستند مسجد و امام جمعه و حوزه علمیه دارند و از هر نظر آزاد هستند.

    هشیم جزء جماعت اسلامی تبلیغ بود.(جماعت اسلامی تبلیغ یک شبکه تبلیغی گسترده اهل سنت است که قبلا در موردش شنیده بودم)

    شروع کرد در مورد فعالیت تبلیغی اش صحبت کردن که برای من جالب بود.

    گفت:من با هزینه خودم به شهرها و کشورهای مختلف میروم و به تبلیغ اسلام میپردازم و هروقت پولم تمام شد برمیگردم به شهرم.

    ما به مذهب افراد کاری نداریم که آیا حنبلی یا شافعی یا ...هستند. برای مردم مسائل اخلاقی را بیان میکنیم...

    علاوه بر اینکه هشیم آدم جالبی بودآنقدر در مدینه وهابی دیده بودم که هشیم خیلی برام دوست داستنی شده بود...

    شماره موبایل من راگرفت و گفت:تماس میگیرم.دعوتش کردم گفت:شاید هم آمدم به ایران...

     



    همسخن ::: پنج شنبه 86/5/18::: ساعت 9:18 عصر
    حواشی وارده: حاشیه


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 12
    بازدید دیروز: 53
    کل بازدید :425315


    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    مناظرات2 - همسخن
    همسخن
    اندکی از آنچه ذهن ما را پر کرده ... طلبه حوزه علمیه خادم اهل بیت علیهم السلام

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<
    تشیع[10] . معارف[6] . کشکول[4] . تضاد[3] . امام[2] . خدا[2] . دبستان[2] . خانم[2] . دکتر[2] . رفیع پور[2] . ایران[2] . توسعه[2] . سیاسی[2] . سید[2] . فرامرز[2] . عمره[2] . غرب . فریب . قدرت شهوت کنترل خواسته حدیث زیبا امیرامومنین علی علیه السلام قان . قلهک . کار فرهنگی . معماری . مکروهات . مهری کویت قم نجف آیةالله حوزه سیاسی مراجع تقلید سیاست زندگینامه . موشک . میرحسین . نابرابری . نشان . نعمت . هدایت . ویران . یخچال . کارتر . کلیسا . شاه . شرق . شهبازی . شیطان، شیطان بزرگ، امریکا، مذاکره، روش مذاکره مقام معظم رهبری، ب . ظلم . علوم اجتماعی . گرمایش . محله . محمود . مردم . مسئولین . مستحبات . مطلوب . مظلوم . تیر . جامعةالزهرا . جامعه . جامعه اسلامی تذکرات کار فرهنگی سید حسن موسوی دانشگاه فرهنگ ادب ع . جامعه شناسی . جامغه الزهرا . جب . جریمه راهنمایی رانندگی پلیس نیروی انتظامی فرامرز رفیع پور جامعه . حدیث - نهج البلاغه - امیرالمؤمنین - کلمات قصار - اثر کار کوچک - . حضرت زهرا . حقوق زن زنان دفاع تعدد زوجات زن دوم مهریه . حمید بن قحطبه . حوزه . حکومت دینی . خاطره . ایرانی . باران . بد حجابی حجاب تلوزیون رسانه حکومت آخوند روحانی چادر روسری لج کرد . بیرونی . پایگاه مردمی . پرفسور . تجملات . آسایش . آشامیدن . آناتومی . آینده . اتاق خواب . اجحاف . احمدی نژاد . استعمار . اسلامی . افشار . رقابت . روحانیون . زن . زندگی - ظاهر - واقع - تکنولوژی - پیامد - ماشینی . سادات . ستم . سرمایش . سیاست . رئوف . رضا . خانه . خانواده . دریغ . دکتر . دولت . خمینی . خنثی . خواهران . خوردن . خیابان . خیریه . دانشگاه . انتخابات . اندرونی . انقلاب . انگلیس انگلستان مشکل دشمن دشمنی فرامرز رفیع پور جامعه . تعطیلی . تقلب . تلوزیون ماهواره فرهنگ دین صدا و سیما تربیت فرزند . تهران . تهویه .

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    مناظرات2 - همسخن

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<