با شماره هایی که از ایشان داشتم تماس گرفتم. یکی کسی جواب نمیداد. یکی ارجاعم داد به شماره دیگر و شخص دیگر گفت به ایشان میگویم.
روز شنبه 25 دی موبایل زنگ خورد.
رفیع پور هستم!
خیلی برایم جالب بود. در مورد بخش کتابهای خارجی مؤسسه در راه حق که چند وقتی است زیر نظر من آمده سؤال کردم.
جوابهای ایشان با سؤال شروع شد.
بحث تقریبا طولانی بود و جوابهای ایشان عمیق و نگاه به بلند مدت داشت.
بیش از یک ساعت با هم حرف زدیم.
توصیه هایی به شخص خودم کرد از جمله:
- به کشورهای خارجی زیاد سفر کن
- خدا نعمتهای زیادی به تو داده ، خیلی خدا را شکر کن
- این کتابها را بخوان: گلستان، سیاست نامه، منطق الطیر، جوامع الحکایات
- ورزش کن
زیست شناسی و ستاره شناسی بخوان!
در پایان صحبتها گفت: من اینها را به عنوان درد دل به تو میگویم. کمی از زندگی شخصی خودش برایم گفت.
مکالمه که تمام شد در فکر رفتم
خیلی خوشحال بودم و در عین حال به فکر توصیه ها و راهکارهای ایشان
حدود 15 دقیقه یک شماره موبایل تماس گرفت.
رفیع پور هستم!
بعد ادامه داد: این شماره موبایل من است. اگر کار ضروری داشتی برایم sms بفرست. بیشتر وقتها گوشیم خاموش است.
با این کار لطف را تمام و اوج محبتش را ابراز کرد.
شنبه صبح یک پیامک رسید: pls send me your e maile دیدم با شماره موبایل خودشان بود. قرار بود ایمیلم را به مسئول دفتر ایشان بدهم که برایم ایمیل بفرستند که این لطف را هم کرد و خودش از من ایمیل گرفت...
میگفت دارم کارهایی میکنم اگر خدا به من عمر بدهد که تمامشان کنم.
برایش دعا کردم و میکنم که خدا طول عمر با عزت به او بدهد!
سال 1386 در یک دوره آموزشی مشاوره شرکت کرده بودم که یکی از واحدهای درسی "جامعه شناسی" بود.
استاد آن حجت الاسلام دکتر خان محمدی بود. برای اولین بار بود که جامعه شناسی میخواندم. از مباحثی که ایشان مطرح کردند خوشم آمد و به جامعه شناسی علاقه مند شدم.
یکی از کتابهایی که ایشان در دوره معرفی کردند کتاب "آناتومی جامعه" بود.
بعد از مدتی آن را تهیه کردم و خواندم. خیلی از خواندنش لذت بردم. انگار همان مطالبی که در ذهنم بطورپراکنده وجود داشت را بصورت کامل و علمی توضیح داده بود.
از نویسنده اش هم خیلی خوشم آمد و شدیدا دوست داشتم از نزدیک ببینم ایشان را. در اینترنت هم مطالبی درباره اش یافتم و خواندم. کتاب آناتومی و توسعه و تضاد را هم به خیلی ها معرفی کردم و خواندند و خیلی ها خوششان آمد و تشکر کردند.
تا اینکه بالاخره روز 7 دی 1389 ایشان به قم آمده و در دفتر تبلیغات سخنرانی داشتند. من هم با علاقه در این برنامه شرکت کردم.
این جلسه مورد توقع خود ایشان نبود و رشته کلام از دستش خارج شد و گفت که من آمادگی نداشتم و با اصرار دعوت کنندگان آمدم. توقع ایشان هم این بود که با طلاب جوان روبرو شود اما متأسفانه بیشتر مسن و میانسال بودند.
آخر جلسه پرسش و پاسخی بود که من هم از ایشان سؤالی کردم که البته خیلی جوابم را خوب ندادند.
بعد از اتمام جلسه ماندم و بصورت خصوصی صحبت هایی کردیم. کمی از جوابم را هم دادند و شماره ای دادند که در آینده بتوانم با ایشان در تماس باشم و چند تا کار داشتم با اشان.
از جمله کارهایم این بود که در مورد قسمت کتابها و نشریات خارجی مؤسسه درراه حق را که تازگی به گردنم افتاده از ایشان سؤال و مشورت بخواهم.
این تکه آخر یعنی صحبت خصوصی و گرفتن شماره از خود جلسه برایم جالب تر بود.
عصر همان روز مثل همیشه برای تدریس به "جامعه" رفتم. یکی از بزرگواران کلاس پیش من آمدند و از ایشان (آ. رفیع پور) گله هایی داشتند. در واقع گله های دوست ایشان که یک ترم در شهید بهشتی شاگرد او بوده است.
این هم جالب بود که در کلاس ما کسی بود که خودش کارشناسی ارشد جامعه شناسی میخواند...
در تاریخ طبری آمده است:
عده ای در روز عاشورا گریه میکردند و دعا میکردند: خدایا پسر پیامبرت را یاری کن!
خیلی عجیب است؟!!
تعجب نکنید.
حال مردمی که هر روز میگویند اللهم عجل لولیک الفرج اما کاری برای فرج نمیکنند مانند همانهاست.
شاید بگویند چکار کنیم؟
گناه نکردن، وجدان کاری، همت و تلاش، نخریدن محصولات صهیونیستی و... کارهایی است که از دست همه بر می آید.
قهر و آشتی با خدا
این داستان بسیار زیباست که قبلا در روایات خوانده بودم. دنبال مطلب دقیق در اینترنت بودم که پیدا نکردم. حالا مطلب را همانطور که از قبل یادم هست نوشتم...
در زمان پیامبر اسلام صلوات الله علیه مردی بود به نام ذوالنمره که قیافه بسیار زشتی داشت و در زشتی معروف بود. یک روز که خیلی از این ماجرا ناراحت بود آمد نزد پیامبر و گفت: خدا از من چه کارهایی خواسته است؟!
پیامبر فرمودند: از تو خواسته در روز 5 بار نماز بخوانی، یکماه روزه بگیری و اگر توانایی مالی داشتی به حج بروی.
ذوالنمره با ناراحتی گفت: من فقط همینها را انجام میدهم و حتی کوچکترین کار دیگری برای خدا انجام نمیدهم!
پیامبر از او پرسیدند: چرا؟ (چرا ناراحت هستی؟)
ذوالنمره گفت: بخاطر این قیافه زشتی که به من داده.
پیامبر پس از مدتی به او فرمودند: الان جبرئیل بر من نازل شد و پیام آورد که آیا دوست داری در قیامت خدا چهره مرا به تو بدهد؟
(جبرئیل وقتی به عنوان انسان به خدمت پیامبر میرسید چهره زیبایی مانند یکی از زیباترین مردان آن زمان داشت...)
ذوالنمره خوشحال شد و گفت: آنقدر خدا را عبادت میکنم و مستحبات انجام میدهم که او از من راضی و خوشحال شود.
یعنی میخواست در اعتراض به خدا که چهره دنیایی او را زشت قرار داده، فقط واجبات را انجام دهد اما وقتی فهمید چهره اش در آخرت جور دیگری است و خدا هر چیزی را برای بنده اش جبران میکند، تصمیمش عوض شد.
چند تا نکته جالب هست: یکی اینکه وقتی از دست خدا عصبانی بود نیامد بگوید: من کافر میشوم و دیگر نماز نمیخوانم و...
نکاتی درباره معماری منازل در مناطق جنوب کشور
دبستان دکتر محمود افشار
دبستان هدایت
روش مذاکره قدرتهای بزرگ
سفرنامه قونیه 3
سفرنامه قونیه 2
سفرنامه قونیه
انساندوستی!
رابطه علم و تهذیب نفس
عدم ورود دین داران به عرصه های مهم و پیامدهای آن
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 91
کل بازدید :441339
اندکی از آنچه ذهن ما را پر کرده ... طلبه حوزه علمیه خادم اهل بیت علیهم السلام
رادیو معارف [102]
تفسیر نور [73]
شبکه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف [202]
پایگاه آیت الله سیستانی مدظله العالی [136]
پایگاه آیت الله مکارم [193]
پرسمان [101]
مکتب السید محمد باقر المهری [120]
فرهنگستان زبان فارسی [285]
الغدیر(اشکنان) [182]
[آرشیو(10)]
معضلی به نام دانشگاه آزاد
کمک
شب عید
وحدت
سیزده به در...س
بهار من نیامد
9 ربیع
عشق
سفرنامه عمره 1386
. کشکو ل
اشعار
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
بهار 1386
پاییز 1385
فروردین 91
بهمن 90
دی 90
مهر 90
تیر 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
مهر 89
خرداد 89
آبان 88
تیر 88
فروردین 88
بهمن 87
شهریور 87
تیر 86
خرداد 86
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
زمستان 94
تابستان 95
بهار 97
پاییز 97
آب وآتش
یک روحانی
دولت عاشقی(کبوتر بین الحرمین)
تا آسمان
حامد
میثم رشیدی
دانشناپذیر
استاد بابایی(رئیس انجمن قلم حوزه)
منتظرم تاکه اوبرگردد
فانوس
آینه جادو(سید ابوالفضل محمدی)
کیمیای قلم
حدیث نفس
انتظار(محمد علی پناهی )
خلوت دل
نازترین احساس
مکتب امام صادق علیه السلام
گریبان فطرت
مهرستان
کلبه عاشقی
دانلود دانلود نرم افزار و مقاله