در ابتدای بحث مطلبی را از کتاب جناب آقای پرفسور فرامرز رفیع پور - جامعه شناس بزرگ کشور- نقل میکنم. ایشان نوشته اند:
در آلمان از سال 1970 نتایج تحقیقات نشان داده بود که اگر یک اتومبیل فولکس واگن با سرعت 80 کیلومتر یه یک درخت برخورد کند، راننده خواهد مرد و اما اگر کمربند ایمنی داشته باشد از مرگ نجات خواهد یافت.
در سال 1983 تحقیقات دیگر نشان داده بودند که گرچه در حدود 90 درصد از مردم آلمان کمربند میبندند اما در تصادفاتی که راننده یا شخص همراه در قسمت جلوی اتومبیل، کمربند نبسته بودند، تصادفات و جراحات هزینه زیادی برای بیمه درمانی داشته است. لذا بحثهای زیادی در مطبوعات و رادیو تلوزیون درگرفت، اظهار نظرهای مردم خواسته شد و در نظر خواهی ها مشخص شد که اکثریت مردم با قانون "اجباری کردن بستن کمربند" موافقند. پس از آن، یعنی پس از 13 سال و پس از متقاعد کردن مردم و فراهم بودن همه شرایط (همه ماشینها خواه ناخواه کمربند داشتند) قانون کمربند وضع شد.
خوب حالا شرایط قانون کمربند برای ما چگونه بود؟ مردم قبل از صدور قانون یا دستور تا چه اندازه مجاب شدند؟...
کتاب توسعه و تضاد ص 388
با توجه به آنچه نقل شد مطالبی در مورد تشدید جریمه ها در کشور بیان قابل توجه است: - همانطور که مشخص شد برای اجرای یک قانون مردم باید مجاب شوند نه اینکه به آنان تحمیل شود. اما ظاهرا نیروی محترم انتظامی و بسیاری از دیگر مسئولین چنین اعتقادی ندارند و معتقدند باید مردم را با زور آدم کرد یا اینکه مردم شعور این حرفها را ندارند که اول بخواهیم برای آنان توضیح دهیم ! - از مجاب نکردن مردم که بگذریم باید دید اصلا کار ایشان درست است یا نه؟ دلیلی که احتمالا مسئولین محترم نیروی انتظامی برای افزایش جریمه ها داشتند را بررسی کنیم: احتمالا ایشان میگویند باید جریمه زیاد شود تا مردم انگیزه خطا نداشته باشند. در جواب باید گفت جریمه باید متناسب با خطا باشد نه اینکه هر چه بیشتر باشد! اگر بخواهیم برای عدم ارتکاب خطا فقط از حربه افزایش مجازات استفاده کنیم پس باید مجازات اعدام را برای تخلفات رانندگی در نظر بگیریم که کسی جرأت خطا نکند! همین مبلغ جریمه هم برای بیشتر جمعیت ایران زیاد بود و کمتر کسی بود که بداند جریمه میشود بازهم حاضر باشد مرتکب تخلف شود. در موارد بسیار بسیار نادر ممکن است یک راننده متخلف از مبلغ جریمه ابایی نداشته باشد و برای تذکر و جریمه پلیس هیچ اهمیتی قائل نباشد. اما آیا برای تعداد معدودی از افراد باید یک جریمه بسیار سنگین را به همه مردم تحمیل کرد؟! به نظر می آید انگیزه اصلی که باعث شده است پلیس مبلغ جریمه ها را بالا ببرد دو مطلب باشد: اول اینکه با تعداد کمی مامور پلیس و تجهیزات کم میزان زیادی جریمه از مردم دریافت کند. در واقع مشکل آنجاست که نیروی انتظامی راهکاری ندارد که همه تخلفات را کنترل کند لذا میخواهد با بالا بردن جریمهها، تخلف کردن 100 نفر را از یک نفر دریافت کند. دوم آنکه بخاطر همان عده بسیار کم که پرداخت مبالغ جریمه برای آنها زیاد نبوده است و در واقع به ریش پلیس میخندیدند، پلیس جریمه ها را آنچنان بالا برده است که به ریش همه مردم بخندد! - نکته بسیار مهمی که در اینجا وجود دارد اینست که این جریمه های سنگین فشار روانی بسیار زیادی بر فردی که جریمه شده است وارد میکند. در موارد متعددی دیده یا شنیده شده است که شخص بخاطر جریمه گفته من دیگر نماز نمیخوانم، دیگر خدا را قبول ندارم، دیگر انقلاب را قبول ندارم و... مطمئنا جریمه ربطی به خدا و نماز و ... ندارد اما شما وقتی شخص این حرف را میزند که بیشترین فشار روانی به او آمده باشد و کاملا احساس استیصال و ناامیدی کند. این حرف ها را وقتی افراد به زبان می آورند که مثلا جوانی را از دست داده باشند. پس یک جریمه نابجا مانند یک مرگ جوان فشار روانی برای مردم در پی دارد. حال حتما خودتان میتوانید پیش بینی کنید که این شخص در پی این فشار روانی زیاد چه برخوردی با زن و بچه خود، با همه ماموران نیروی انتظامی و اگر یک راننده باشد با مسافران خود و... خواهد داشت. - یکی از دلایلی که باعث میشود افراد قوانین را رعایت نکنند، وضع قوانین نادرست است. برای مثال وضع کردن سرعت مجازی که قابل رعایت نیست. همه شما در بسیاری از خیابانها و جاده ها دیده اید که حد اکثر سرعت مجاز سرعتی است که هیچ کس رعایت نمیکند و رعایت آن باعث راهبندان و اختلال میشود. بسیاری از اوقات خود مشاهده کرده ام که در اتوبان تهران – قم ماشین پلیس با سرعت مجاز (120 کیلومتر) در حال حرکت است و همه ماشینها با دیدن ماشین پلیس سرعت خود را کم و پشت سر او حرکت میکنند. در مدت زمان کمی یک قطار طولانی از ماشینهای پشت سر هم تشکیل میشود. در این مواقع پلیس خود با دست اشاره میکند که ماشینها بروند. در این زمان بسیاری از ماشینها با سرعت بیشتر از ماشین پلیس سبقت میگیرند. اگر پلیس خود به ماشینها نگوید که سبقت بگیرند و بروند یک ترافیک بسیار شدید و چندین کیلومتری در جاده ایجاد میشود. چرا پلیس که میداند اگر ماشینها در جاده با این سرعت حرکت کنند باعث اخلال میشود باز هم همان سرعت را وضع میکنند؟ برای آنکه هر وقت خواستند هر کسی را جریمه کنند؟ گاهی اوقات نیز ماشین پلیس با سرعت کمتری در حال حرکت است (مثلا 10 کیلومتر کمتر از سرعت مجاز) اما باز هم ماشینها جرأت نمیکنند از پلیس سبقت بگیرند. چرا؟ چون میترسند پلیس آنها را متوقف کند و با خواستن کارت ماشین، گواهینامه، بیمه، معاینه فنی و... بالاخره یک اشکالی بگیرند و او را جریمه کنند. - در برخی تبلیغات نیروی انتظامی در سطح شهر دیدم که نشته اند: " جریمه هدف نیست" اما متاسفانه آنچه از نزدیک مشاهده میشود اینست که جریمه کردن هدف آنهاست. همانطور که در بالا نیز اشاره شد مامورین پلیس اگر اتومبیلی را متوقف کنند، آنقدر او را بالا و پایین میکنند تا یک اشکال (بنی اسرائیلی) گرفته و او را جریمه کنند. همه ما میدانیم توبیخ زمانی مؤثر است که خیرخواهانه باشد نه منتقمانه. به همین دلیل است که این جریمه ها تاثیر لازم را ندارد. - در پایان ضمن آرزوی موفقیت برای مسئولین محترم نیروی انتظامی امیدوارم این تذکرات را که صرفا از سر خیرخواهی است جدی گرفته و با دقت بیشتری کار خود را انجام دهند و به عواقب سوء کار خود آگاه باشند و مبادا برای پایین آوردن تخلفات رانندگی پیامدهای بدتری برای جامعه ایجاد کنند.
در پایان به این روایت امام صادق علیه السلام توجه داشته باشیم که:
مَنْ عَمِلَ عَلَى غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أَکْثَرَ مِمّا یُصْلِحُ
کسی که بدون علم کاری انجام دهد کارهای خراب او بیشتر از اصلاح و کار درست خواهد بود.
امسال دهه اول محرم موضوع سخنرانیم
" نقش دشمن و دشمنی در سرنوشت مسلمانان"
بود.
نکات بسیار جالبی در مطالعاتم بدست آوردم و مطرح کردم.
یکی از نمونه های آن:
کشورهای استعمار گر اقدامات زیادی در مستعمرات خود از جمله در ایران انجام داده اند که برای ما در ابتدا قابل تصور نیست .
نویسنده در دوران نوجوانی در ایران زیاد شنیده بود که اکثر کارها و اتفاقات سیاسی و اقتصادی در ایران با سیاست انگلستان انجام میگیرد، اما از این مساله چیزی نمیفهمیدم. وقتی پس از پایان تحصیلات دانشگاهی در سال 1353 این مطالب را بازهم میشنید، دیگر نمیتوانست به راحتی آنرا بپذیرد و نیاز به دلایل و شواهد اثباتی داشت.
اما بعد از 22 سال تحقیق، تعمق و بررسی متمرکز درباره مسائل گوناگون جامعه و ریشه ها و روابط آنها، نویسنده به این نتیجه رسیده است که اکثر مسائل لا ینحل امروز ما ریشه در آن زمان دارد.
زیرا آنها فرهنگ ما یعنی ماهیت ما را تغییر داده اند و در نتیجه ما بطور درونی همان کارهایی را میکنیم که استعمارگران قدیمی میخواستند یا میخواهند.
...
توسعه و تضاد ص 492
توجه داشته باشید نویسنده این مطالب کیست؟
فرامرز رفیع پور
نکاتی درباره معماری منازل در مناطق جنوب کشور
دبستان دکتر محمود افشار
دبستان هدایت
روش مذاکره قدرتهای بزرگ
سفرنامه قونیه 3
سفرنامه قونیه 2
سفرنامه قونیه
انساندوستی!
رابطه علم و تهذیب نفس
عدم ورود دین داران به عرصه های مهم و پیامدهای آن
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 193
کل بازدید :441710
اندکی از آنچه ذهن ما را پر کرده ... طلبه حوزه علمیه خادم اهل بیت علیهم السلام
رادیو معارف [102]
تفسیر نور [73]
شبکه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف [202]
پایگاه آیت الله سیستانی مدظله العالی [136]
پایگاه آیت الله مکارم [193]
پرسمان [101]
مکتب السید محمد باقر المهری [120]
فرهنگستان زبان فارسی [285]
الغدیر(اشکنان) [182]
[آرشیو(10)]
معضلی به نام دانشگاه آزاد
کمک
شب عید
وحدت
سیزده به در...س
بهار من نیامد
9 ربیع
عشق
سفرنامه عمره 1386
. کشکو ل
اشعار
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
بهار 1386
پاییز 1385
فروردین 91
بهمن 90
دی 90
مهر 90
تیر 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
مهر 89
خرداد 89
آبان 88
تیر 88
فروردین 88
بهمن 87
شهریور 87
تیر 86
خرداد 86
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
زمستان 94
تابستان 95
بهار 97
پاییز 97
آب وآتش
یک روحانی
دولت عاشقی(کبوتر بین الحرمین)
تا آسمان
حامد
میثم رشیدی
دانشناپذیر
استاد بابایی(رئیس انجمن قلم حوزه)
منتظرم تاکه اوبرگردد
فانوس
آینه جادو(سید ابوالفضل محمدی)
کیمیای قلم
حدیث نفس
انتظار(محمد علی پناهی )
خلوت دل
نازترین احساس
مکتب امام صادق علیه السلام
گریبان فطرت
مهرستان
کلبه عاشقی
دانلود دانلود نرم افزار و مقاله