در پست قبلی درباره ضریح امام حسین علیه السلام نوشته بودیم متوجه شدم که این شبهه قوی است که چرا با وجود فقیر در کشور پول برای عزاداری میدهیم؟!
علاوه بر نکته ای که در پست قبل نوشتم این مطلب نیز خوب است:
پیامبر اکرم ص در مدینه که بودند وضع مسلمانان خیلی بد بود؛ لذا وقتی که دختر عزیزشان حضرت زهرا سلام الله علیها از ایشان بخاطر کار زیاد و مشقت تقاضای خادم کردند ایشان فرمودند بخاطر وضعیت بد اقتصادی این کار صلاح نیست و به جای آن تسبیح معروف حضرت زهرا س را به ایشان تعلیم فرمودند.
اما همین پیامبر در سفر حج با خود 100 شتر برای قربانی از مدینه همراه خود به مکه بردند!!
با اینکه مسلمانان خیلی گرسنه بودند و در راه از گرسنگی شکایت میکردند و سنگ به شکم میبستند، حضرت نیامند شتر ها را قربانی کنند و به همراهانشان بدهند!
خواننده تیزبین متوجه نتیجه مساله در زمان ما خواهد شد...
یا رب الحسین
درباره ماجراهایی که اخیرا درباره ضریح جدید امام حسین علیه السلام مطرح شده است مطالبی به نظرم میرسد که مطرح میکنم:
اول درباره اصل موضوع:
به نظرم این یک مساله طبیعی است که مردم ما بخاطر محبتی که به سید الشهدا علیه السلام دارند، هر چیزی را هم که به حضرت منسوب باشد را متبرک دانسته و ابراز علاقه و ارادت میکنند.
این مساله جدیدی نیست؛ ما وسائل حسینیه ها را هم متبرک میدانیم، بسیاری از علما وصیت کردند لباس یا وسایل عزاداریشان را همراهشان دفن کنند.
معروف است که حضرت آیت الله بروجردی چشمشان خیلی ضعیف شده بود، مقداری از گلی که عزاداران روز عاشورا به سر و لباسشان میزنند ب عنوان تبرک به چشمشان کشیده و تا آخر عمر چشمشان حتی ضعیف هم نشد.
نمونه های از این قبیل زیاد است...
این مساله مربوط به ارادت افراد به سیدالشهدا است و این ارادت در افراد مختلف است؛ لذا به نظر می آید کسانی که اصرار دارند بر اینکه استقبال مردم از ضریح و برنامه هایی که صورت گرفته اشتباه است و خرافات، حرف نادرستی است. از آن سو اگر کسانی هم اصرار داشته باشند بر اینکه حتما باید این کار صورت گیرد، اصرار نابجایی است.
هنگام ساخت و پس از تکمیل ضریح هم بسیاری از علما از آن بازدید کردند؛ البته در کنار ضریح روضه ای خوانده میشد و یک عزاداری متداول صورت میگرفت.
بسیاری از مردم هم با علاقه فراوان به دیدن این ضریح می آمدند...
درباره حواشی موضوع:
1. باید توجه داشت مردم ایران –از جمله نویسنده- خیلی انتقاد میکنند؛ انتقادهای درست و غلط. اگر یکروز انتقاد نکنند روزشان شب نمیشود! بنابراین ممکن نیست اتفاقی بیفتد و عده ای از آن انتقاد نکنند.
2. عده ای هستند که از مذهب و به خصوص عزاداری سید الشهدا علیه السلام که باعث بقای مذهب است کینه به دل دارند و در هر فرصتی سعی میکنند این کینه هایشان را بروز دهند و منتظر بهانه هستند.
3. اگر همین مراسم برای موضوعی غیر مذهبی مثلا برای کاروان المپیک یا مانند آن اتفاق می افتاد بسیاری از منتقدین از ضریح، با آن مراسم موافق بودند و یا سکوت میکردند یا حمایت میکردند! (البته باز هم عده ای انتقاد میکردند)
4. شبهه ای کلیشه ای و مضحک وجود دارد که همیشه عده ای آنرا تکرار میکنند؛ اینکه در کشور خیلی گرسنه وجود دارد، ما این پولها را بدهیم به فقرا و گرسنگان!
جوابهای زیادی هست:
اولا ما الان در کشور کسی که محتاج نان شب باشد خیلی کم داریم. اگر کسی هم باشد، ناشی از فقر فرهنگی است. (مثلا فرزندشان را به دانشگاه آزاد میفرستند در هزینه های دیگر زندگی مشکل پیدا میکنند! )
بنده امسال در شهر کوچک و محرومی که 16 ساعت با مرکز کشور فاصله داشت، برای تدریس در کمیته امداد آنجا رفته بودم. از رئیس اداره سؤال کردم: آیا شما کسی را دارید که در خانه اش تلوزیون نداشته باشد؟ ایشان گفت: فکر نمیکنم.
گفتم: افرادی دارید که فرزندانشان را به دانشگاه غیردولتی میفرستند؟ گفت: خیلی زیاد.
(یا مثلا شخصی با کمک بهزیستی خانه دار شده، کسی آمده او را فریب داده ضامن او شده و بعد هم به علت نپرداختن بدهی خانه اش را بانک توقیف کرده.)
ثانیا چرا اینها دیواری کوتاه تر از دین و مذهب پیدا نمیکنند؟! زود میخواهند همه مسائل دینی را تعطیل کنند تا گرسنگان را سیر کنند. بروید پاداشهای میلیونی به فوتبالست ها را بدهید به گرسنگان!
هزینه های هنگفت سفرهای خارجی تیمهای ورزشی را که خیلی اوقات مقام هم نمی آورند را بدهید به گرسنگان!
هزینه های زیباسازی شهر تهران را بدهید به گرسنگان!
هزینه های مراسم عید نوروز را بدهید به گرسنگان!
و بسیاری از این هزینه ها که شما بهتر از من میدانید. مراسم عزاداری در اعتقادات و رفتارهای عموم مردم و... تاثیر دارد. هدایا و خرجهای برگزاری سمینارها چه نفعی به حال مردم دارد؟
نمیخواهم وارد این مقوله شوم...
5. درباره مطلا کردن حرم امامان علیهم السلام: من اصرار و پافشاری بر طلا و نقره ندارم اما شکی نیست که باید شکوه و عظمتی در حرم معصومین باشد. در یک برهه ای از زمان مردم (یا پادشاهان) اوج ارادت خود را با این معماری ها و طلاکاری ها به معصومین نشان داده اند. حالا میتوان بصورت منطقی در این باره صحبت کرد و اگر کسی راه بهتری دارد بگوید تا جایگزین شود.
6. شاید در بحث انتقال ضریح بی سلیقگی هایی صورت گرفته باشد (مثلا راه تردد را بسته باشند و مردم را معطل کرده باشند) یا احیانا کسی خرافاتی انجام داده اما نباید کل این ماجرا را زیر سؤال ببریم و همچنین مواظب باشیم با دشمنان همیشگی دین همصدا نشویم!
الهم وفقنا لما تحب و ترضی
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
حکایت اول
هنگامی که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله جنازه سعدبن معاذ را در قبر گذاشتند، سنگ لحد را چیده و با دقت شکافهای آنرا گرفتند؛
برای مردم سؤال پیش آمد که چرا پیامبر اینقدر بر سر یک مساله ساده وقت میگذارند.
حضرت به مردم فرمودند: میدانم این کار سودی ندارد و پس از مدتی این قبر خراب خواهد شد اما خداوند دوست دارد وقتی کاری انجام میدهی درست انجام دهی!
حکایت دوم
یکی از دوستان تعریف کرد که یکی از فامیلهای ما پرستار است؛ شخصی را به بیمارستان آوردند؛ دکتر معاینه کرد و گفت مرده است، او را به سردخانه منتقل کنید.
پس از مدتی به پزشک گفتند متوجه شدیم کمی بخار روی پلاستیکی که روی بینی او بوده جمع شده معلوم است که هنوز زنده است و تنفس دارد.
آقای دکتر چه گفت؟!
گفت: ولش کنید حالا اگر برگردانید، برای من بد میشود!!
صدا و سیمای محترم شبکه های مختلفی راه اندازی کرده اند که هر قشر و صنفی با هر سلیقه ای و در هر زمان و مکانی بتوانند از برنامه های آن استفاده کنند.
شبکه ای برای کارتون
شبکه ای برای فیلم
شبکه ای برای مستند
شبکه ای برای ورزش
و . . .
( حالا کاری به خوبی و بدی برنامه ها نداریم...)
اما با این همه شبکه باز هم یک گروه فراموش شده اند و سرشان بی کلاه ماند!
کدام گروه؟!
افرادی طبیعی و سالم و معمولی!
کسانی که به موسیقی های تند علاقه ای ندارند؛ یا اهل موسیقی نیستند یا اگر هم گوش کنند موسیقی ساده را ترجیح میدهند.
فیلم های سینمایی اکشن و عشقی دوست ندارند و فیلم های ساده و خانوادگی و بدون بزن بزن را دوست دارند.
تمدن غربی و مظاهر آن، چشم و گوششان را پر نکرده و از دکورها و دیگر اداهای غربی لذتی نمیبرند بلکه رنچ میبرند.
کسانی که نمیخواهند فرزندانشان فیلم و سریال های عشقی ببینند و بعدا با سؤالات عجیب انها مواجه شوند. (مثلا مامان شما کجا با بابا دوست شدی؟!)
و . . .
فکر میکنید این گروه کم هستند؟
بسیاری از افراد مذهبی، افرادی که میانسال هستند، افرادی که در شهرهای کم جمعیت زندگی میکنند و...
اما چون اینها داد و بیداد نمیکنند و جنجال راه نمی اندازند کسی به فکر آنها نیست.
سؤال مهم دیگر اینست که صدا و سیما با این همه تلاشی که کرده توانسته جلوی نفوذ ماهواره را بگیرد؟ یعنی این همه لی لی به لالای عده ای گذاشته اما آنها دست از ماهواره بر نمیدارند.
آقایان صدا و سیما همین آدم های بی ادعا، بی سرو صدا و صادق را از دست ندهید. برنامه هایتان طوری نشود که عده ای برای حفظ دینشان از شبکه های شما دست بردارند و آنها هم ماهواره بخرند که از شبکه های مذهبی استفاده کنند!
(البته من این را دلیل موجهی برای خرید ماهواره نمیدانم اما شاید همه اینطور فکر نکنند)
آیا حوزه، جمهوری اسلامی را میخواهد یا نه؟!
نیازهای امروز و رسالت حوزویان در گفتوگو با دکتر فرامرز رفیعپور
اشاره: نام: فرامرز رفیعپور
متولّد: 1320 شمسی
مدرک: دکترای علوم اجتماعی، اخذ Habilitation(رسالة پروفسوری) از دانشگاه هوهنهایم آلمان
سوابق علمی: دورة روش تدریس در دانشگاه کاسل آلمان، استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی، اجازة تدریس در دانشگاههای آلمان با عنوان پروفسور بر اساس رسالة «پویایی نیاز در برنامهریزی رشد»، استاد نمونة مؤسّسات آموزشعالی کشور در سال 1375، استاد مدعوّ دانشگاه ویسکانزین مدیسون آمریکا
تألیفات: Extension and Development Corps، کندوکاوها و پنداشتهها، وسایل ارتباط جمعی و تغییر ارزشهای اجتماعی، توسعه و تضادّ، آناتومی جامعه، آناتومی یا آشفتگیهای اجتماعی، موانع رشد علمی در ایران، تکنیکهای خاصّ در علوم اجتماعی تهران، سرطان اجتماعی فساد و ...
نگرانی از دیررسیدن به دفتر آقای دکتر رفیعپور از ساعت 7:30 تا 10:30 همواره با ما بود؛ به قول بعضیها: «راهبندان تهران به هیچ قول و قراری رحمنمیکند!» این نگرانی به همراه 3 ساعتی که در طول مسیر، صرف این شد که در جلسه چگونه شروعکنیم و چه بگوییم، حسابی ما را خستهکرد. بالأخره حدود ساعت 10:30 جلوی دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی بودیم. پس از چندین چرخش معمّاگونه در پیچ و تاب پلّکانهای دانشکده، بالأخره به گروه جامعهشناسی و اتاق کوچک آقای دکتر رسیدیم. همة حسّاسیّتها و دغدغههای ملاقات با یک دانشمند فرهیخته، با احوالپُرسی متواضعانه و گرم ایشان رفع شد و به ما نوید جلسهای صمیمی و دوستداشتنی را داد. آنچه میخوانید، خلاصهای از این مصاحبه است، به همراه برخی حواشی در انتها.
مسئلة اصلی، حضور اجتماعی مذهب است
هر کشوری برای قوام نظام اجتماعی خود، به دین احتیاج داشته و دارد و خواهدداشت؛ یعنی بدون دین، یک جامعه نمیتواند پابرجا بماند. من از نگاه کاربردی، به دین نگاهمیکنم؛ نه از بُعد عرفانی و معرفت الهی. از بُعد نگاه کارکرد اجتماعی، دین برای قوام نظام اجتماعی، یک عنصر فوقالعاده اساسی است.
قبل از انقلاب، نقش دین خیلی محسوس نبود؛ یعنی مثلاً مردم نذرمیکردند؛ شعرا به عرفان میپرداختند؛ فلانی با اینکه عرق میخورد، دوستداشت به زیارت امام رضا(ع) هم برود. این دین، چیزی نبود که در تناقض با روند مدرنیسم جامعه باشد؛ مثلاً طرف قائل بود بیحجاببودنش، عیب نیست و نماز هم میخواند و روزه هم میگرفت!
فعّالیّت روحانیّون بیشتر محدود میشد به روضهخوانیهای محرّم، روضهخوانیهای اوّلِ ماه در منازل، برنامههای ایّام ماه مبارک رمضان و جلسات ختم و فوت افراد. آن نقشی که روحانیّت امروز دارد، در جامعة آن روز کمتر داشت.
بعد از انقلاب، مسئلة اصلی، حضور اجتماعی مذهب است. مسئلة حضور دین هم هست؛ ولی بیشتر، مسئلة حضور مذهب است؛ چون مذهب شیعه، سازماندهی خاصّی از دین اسلام است که با سازماندهی اهل سنّت تفاوت دارد. الآن این مذهب شیعه، سازماندهی کلّ جامعه را به عهده گرفتهاست؛ یعنی به ارتش که نگاهکنید، میبینید این مذهب در آنجا تعیینکننده است؛ به صنعت، بهداشت، دانشگاه و هر جا که بنگرید، میبینید همینطور است. حالا این سؤال پیشمیآید که آیا مذهب میتواند در نقشهای کنونی جدید، مسائل متعدّد جامعه را حلّکند و به نیازها پاسخدهد؟
پیامد انقلاب برای حوزه
یکی از موهبات انقلاب ما آن بود که عدّهای از حوزویان وارد صحنة عمل و مدیریّت کشور شدند و پُستهای اجرائی را بهدست گرفتند. از این طریق، آنها متوجّه شدند آن چیزهائی را که در حوزه خواندهاند برای ادارة یک کشور کافی نیست و شاید هم گاه جوابندهد. به همین علّت آنها از کسانی هستند که به این نتیجه رسیدهاند که باید تغییرات و اصلاحاتی را در محتواهای آموزشی به وجود آورد. این حرکت مهمّی بود. آنها فهمیدهاند که وقت آن رسیدهاست که یک ارزیابی اساسی در همة زمینههای آموزشی و کارکردی انجامگیرد. مثلاً تا چه اندازه در رسیدن به اهداف موفّق بودهاند؟ مردم دربارة روحانیّون چه فکر میکنند و همچنین خود روحانیّون دربارة خودشان چه ارزیابی دارند و چرا؟...
ایران اگر بخواهد پیشرفتکند، نمیتواند با روش آزمایش و خطا جلوبرود. از اوّلِ انقلاب و حتّی قبل از انقلاب تا حالا، کارها با روش آزمایش و خطا جلو رفتهاست. برای اینکه ایران بتواند پیشرفتکند، به یک مدل جامع احتیاجداریم و در این مدل جامع، باید سعیکنیم تا آنجا که میتوانیم، متغیّرهای مختلف را در نظر بگیریم. هر کسی که می خواهد این کشور را ادارهکند از جمله روحانیّون به این مدل جامع احتیاجدارد. مذهب ما نیز باید در پی این مدل جامع باشد.
ما در مذهب، بیشتر به قواعد خاصّ تکیه میکنیم و به هنجارها توجّهداریم که باید چگونه باشند و چطور نبایدباشند. به تدریج، عوامل مختلفی باعث شد که از بیرون و درونِ حوزه، در کارکرد مذهب در نقشهای جدید تردیدکنند.
روحانیّت نباید در مقابل روند موجود تسلیم باشد
بدیهی است که استعمار نمیخواهد مذهب در نقشهای جدید موفّق باشد. ما به این نتیجه رسیدهایم که برای نجات ایران، بهترین راه آن است که این کشور را با دین اصلاحکنیم. از دویست سال گذشته تا کنون، هیچ وقت چنین شانسی را نداشتهایم که بتوانیم کشورمان را نجاتدهیم. دویست سال است که کشور ما مستعمره است.
بهترین و قویترین راه نجاتمان، بازگشت به سنّت است و در سنّت، دو عنصر اساسی وجود دارد: یکی مذهب، و دیگری بازار. امّا استعمار بر هر دو عنصر، به دنبال تسلّط اختاپوسی است و هیچ کسی هم روش تاثیرگذاری او را نمیفهمد. استعمار مثل گذشته نمیآید در کشوری حضور نظامی داشتهباشد؛ چون خیلی زود فهمیدند که تسلّط از طریق کنترل نظامی ممکن نیست و باید از طریق فرهنگ و اقتصاد مسلّط شوند.
تسلّط از راه فرهنگ، شیوة قشنگی است؛ چون کسی نمیداند چگونه ضربه وارد میشود؟ ضربه از طریق فرهنگ است! آنها مایل نیستند تسلّط خود را بر فرهنگ ما از دست بدهند؛ این فرهنگ باید خرفت و ایستا باشد. آنها میخواهند که مذهب همان افیون جامعه باشد اسلام نباید باعث بیداری مردم شود. در نگاه استعمار، روحانیّون باید فعّالیّت و حیطة نفوذ محدودی داشتهباشند؛ آن هم در محدودهای که آنها آرزو میکنند. به نظر میرسد که برخی از روحانیّون نیز در مقابل نفوذ فرهنگی که از طریق تسلّط به رفتار و خواستههای مردم و تغییر ارزشهای آنها ایجاد میشود احساس ناتوانی میکنند و آن را یک امر طبیعی که باید پذیرفت، میدانند.
یکی از روحانیّون بسیار متفکّر و روشنفکر، این مثال را آوردند که یک روز آیتالله بروجردی(ره) گفت: «در روز عاشورا، سنجنزنید.» گفتند: «ما 364 روز، پیروِ شماییم؛ یک روز میخواهیم خودمان باشیم!» و با این مثال منظورشان آن بود که نمیتوان جلوی خواستههای مردم ایستاد. امّا باید توجّهداشت که این خواستهها را استعمار از طریق نفوذ فرهنگی(گاه به دست خودمان) بهوجود آوردهاست. امروز، روحانیّت نباید در مقابل روندِ موجود، تسلیم باشد و دستنزند. نمیتوانیم بگوییم: «ولش کن! اصلاً جدایی دین از مذهب! جدایی دین از سیاست!» این کار از بزرگترین اشتباهات است که در ایران میشود. امّا البتّه این مقابله نباید با روشهای استبدادی انجامگیرد؛ بلکه باید علم متناسب با آن را آموخته و بهکار گرفته شود.
بعضیها نقشِ قدیمی حوزه را ترجیحمیدهند!
یکی از شبهای اوایل محرّم سال پیش، به مسجد رفتهبودیم. یک روحانی آمد و بر روی منبر یک ساعت صحبتکرد. کسی که پهلوی من نشسته بود(یک بازاری معتقد و جبهه رفته)، گفت: «هیچ حرف تازهای ندارد!» اتّفاقاً من برعکس راضی بودم؛ شاید انتظارم زیاد نبود. وقتی آن روحانی از منبر پائین آمد که برود، من در آن طرف سالن مسجد جلوی پایش بلند شدم؛ چون احترام به روحانیّت، اگر لطمهبخورد، به دین لطمهمیخورد. من که بلند شدم، چند نفر دیگر هم بلند شدند. وقتی روحانی رفت، مجلس شلوغ شد! همان بازاری گفت «ببینید مردم صبر میکنند وقتی روحانی میرود، میآیند؛ چون دیگر مردم حوصلة شنیدن همان حرفهای سابق را ندارند.» ببینید آیا لازم نیست مذهب خودش را با شرایط جدید تطبیقدهد؟
برای این تطبیق، لازم است که ابتدا نقش حوزه تعریف شود. اینکه حوزه چیست؟ در آینده میخواهد چه کار کند؟ آیا میخواهد به جدایی دین از سیاست برگردد؟ آیا میخواهد برگردد به اینکه فقط در شبهای دهة اوّل محرّم، کارهایی بکند؟ یا اینکه نه، میخواهد نقشهای وسیعتری ایفاکند؟ اگر میخواهد نقشهای وسیعتری داشتهباشد، باید آموزش طلّاب و فضلا، متناسب با این نقشهای جدید هم باشد.
در درون حوزه، بعضیها ترجیحمیدهند که حوزه و روحانیّت، همان نقش قدیمی را داشتهباشند: «آهسته برو و آهسته بیا که گربه شاخت نزند!»
راهنماییهای رهبری، به اندازة کافی در حوزه مورد توجّه قرارنمیگیرد!
همین الآن، اگر آقای مطهّری هم به حوزة علمیّة قم میآمدند، بعضیها در مقابلش میایستادند! من به عنوان کسی که جامعه را میبینم، میگویم که نتیجة این تفکّر، یک دین فردی است که تأثیری بر روی اصلاح جامعه و شرایط مذهبی آن ندارد. الآن، فرصت مناسبی است. با تجربیّاتی که روحانیّون فعّال کسب کردهاند، میتوانند اصلاحات مناسبی را بهوجود آورند؛ امروزه باید افراد مقبول و مشروع در حوزه، با یک دید وسیع، مسائل را پیشببرند. در رأس همة آنها، خود آقای خامنهای هستند؛ امّا راهنماییهای ایشان به اندازة کافی مورد توجّه قرار نمیگیرد! خدا میداند اگر آقای خامنهای خدای ناکرده نباشند، ما چه رهبری خواهیمداشت؟ آن موقع که عقل هیچ جامعهشناسی نمیرسید، آقای خامنهای از تهاجم فرهنگی صحبتکردند؛ آن موقعی که به فکر هیچکس نمیرسید، ایشان دربارة تجمّلگرایی صحبتکردند. همینطور بحث مهندسی فرهنگی که ایشان مطرحکردند؛ ولی عدّهای آن را بد فهمیدند و خرابش کردند؛ هر نوع ایدهای که ایشان آوردند، عدّهای آن را برگرداندند! و اخیراً مهمّترین سخنرانیشان، همین مسئلة تولید علم بود. با طرح این مسئلة تولید علم، من این طور میفهمم که درد ایشان، نظام آموزشی حوزه هم بود.
جمهوری اسلامی را میخواهید یا نه؟!
وقتی صحبت از تولید علم می شود، دو مرکز بیشتر مورد نظر است: یکی دانشگاه و دیگری حوزه. بحث دانشگاه بیشتر مربوط می شود به یک علم ترجمهای نامتناسب با نیازهای جامعه که جامعه و جوانان را از مسیر سنّتی و بومی خود به یک تجدّد و توسعة ولنگ و واز و از هم گسیخته می کشاند که نهایتش بی هویّتی و ادا درآوردن است.
امّا وقتی در مورد حوزه صحبت میشود، امید نجات در آن دیده میشود و وقتی توصیه میشود که حوزه باید به تولید علم بپردازد، برداشت من اینست که یعنی دامنة علم و دانش خیلی گستردهتر از آن است که در حوزه به آن پرداخته میشود؛ یعنی تولیدات علمی حوزه فقط در زمینههای محدودی است؛ آموزشی که شما به طلّاب میدهید، نیازها را پوششنمیدهد و متناسب با نقشهای جدید روحانیّت در جمهوری اسلامی نیست.
حالا نکتة اصلی و مهمّ این است که آیا میخواهید جمهوری اسلامی باشد یا نه؟! یا میخواهید به عقب برگردید؟ اگر شما میخواهید جمهوری اسلامی به حیاتش ادامهدهد و جامعة ما با یک الگوی صحیح اسلامی متناسب با شرایط زمان، با ارتباطات زیاد بین المللی با موفّقیّت اداره شود، آیا آن چیزهائی را که شما خواندهاید و یادگرفتهاید(محتواهای آموزشی)، واقعاً جواب نیازهای کنونی جامعه را میدهد یا نه؟
خودتان باید این جواب را به من بدهید. اگر نیازها را پاسخنمیدهد، که من تصوّرمیکنم نمیدهد، پس شما باید متناسب با این نیازها، آموزههای حوزه را اصلاحکنید. اگر بخواهید آموزههایی را که به طلبهها میدهید، اصلاحشود، باید سازماندهی حوزه را هم متناسب با آن آموزهها اصلاحکنید؛ البتّه نه به شکلی که حوزه به هم بریزد.
این مطلب عین مطلبی است که چند سال پیش در مجله خشت اول به چاپ رسیده است.
من فقط یک قسمت را قرمز کردم
با تشکر از آقای همازاده که فایل این مطلب را در اختیار من قرار دادند.
نکاتی درباره معماری منازل در مناطق جنوب کشور
دبستان دکتر محمود افشار
دبستان هدایت
روش مذاکره قدرتهای بزرگ
سفرنامه قونیه 3
سفرنامه قونیه 2
سفرنامه قونیه
انساندوستی!
رابطه علم و تهذیب نفس
عدم ورود دین داران به عرصه های مهم و پیامدهای آن
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 193
کل بازدید :441636
اندکی از آنچه ذهن ما را پر کرده ... طلبه حوزه علمیه خادم اهل بیت علیهم السلام
رادیو معارف [102]
تفسیر نور [73]
شبکه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف [202]
پایگاه آیت الله سیستانی مدظله العالی [136]
پایگاه آیت الله مکارم [193]
پرسمان [101]
مکتب السید محمد باقر المهری [120]
فرهنگستان زبان فارسی [285]
الغدیر(اشکنان) [182]
[آرشیو(10)]
معضلی به نام دانشگاه آزاد
کمک
شب عید
وحدت
سیزده به در...س
بهار من نیامد
9 ربیع
عشق
سفرنامه عمره 1386
. کشکو ل
اشعار
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
بهار 1386
پاییز 1385
فروردین 91
بهمن 90
دی 90
مهر 90
تیر 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
مهر 89
خرداد 89
آبان 88
تیر 88
فروردین 88
بهمن 87
شهریور 87
تیر 86
خرداد 86
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
زمستان 94
تابستان 95
بهار 97
پاییز 97
آب وآتش
یک روحانی
دولت عاشقی(کبوتر بین الحرمین)
تا آسمان
حامد
میثم رشیدی
دانشناپذیر
استاد بابایی(رئیس انجمن قلم حوزه)
منتظرم تاکه اوبرگردد
فانوس
آینه جادو(سید ابوالفضل محمدی)
کیمیای قلم
حدیث نفس
انتظار(محمد علی پناهی )
خلوت دل
نازترین احساس
مکتب امام صادق علیه السلام
گریبان فطرت
مهرستان
کلبه عاشقی
دانلود دانلود نرم افزار و مقاله