-
بازشناسی اسلام و میراث اسلامی
در اندیشه حسن حنفی -
ماهیت میراث اسلامی
او میراث اسلامی را مجموعه عناصری میداند که از گذشته و از درون تمدن و فرهنگ حاکم هر عصر به دست ما رسیده و دارای دو خصوصیت است از یک جهت به اقتضاء موروث گذشتگان بوده و به گذشته تعلق دارد و از سوئی دیگر به مقتضای شرایط موجود جامعه و فرهنگ میباشد. بنابراین در نگاه او ما با دو پدیده با عنوان «میراث» و «تجدد» روبرو نیستیم بلکه با نقطه آغازی به نام «میراث» مواجهایم که باید آن را به مثابه «مسئولیتی فرهنگی و قومی» مطابق نیازهای عصر تفسیر و معنا کرد. او برای میراث ارزش ذاتی مطلق قائل نیست بلکه قیمت آن را به میزان نقشی میداند که در تفسیر واقع (واقعیت معاصر) و تطور و پیشرفت آن ایفاء میکند.
-
ویژگی های میراث اسلامی از نظر حنفی
-
ویژگیهای میراث
-
حنفی برای بازشناسی ماهیت میراث اسلامی، ویژگیهای خاصی را به شرح زیر بیان میدارد:
1- میراث موضوعی ملی و بومی (التراث قضیة وطنیة)
میراث به اعتقاد او اندوختهای قومی و ملی است که به عنوان سرمایه و مسئولیتی قومی و فرهنگی ذخیره شده است. بنابراین میراث همواره ناظر به شرایط زمانی خود و متناسب با آن میباشد و بلکه جزئی از واقعی است که آن را تفسیر میکند.
-
میراث تعبیری فکری از پدیدههای هر عصر و تدوینی نظری از ستیزهای فکری آن میباشد؛ امری آسمانی نیست بلکه تکوینی تاریخی وتطوری اجتماعی دارد، به عنوان مثال از نظر حنفی همه مفاهیم و نظریههای مختلف کلامی در باره ایمان و عمل، کفر و فسق، عصیان و نفاق و مساله امامت، نظریهپردازی از وقایع سیاسیای بودهاند که مردم در آن اختلاف نظر داشتهاند
-
2- میراث ملازم تجدد (التجدید و المعاصرة)
بازسازی و تجدد باید بر اساس میراث انجام گیرد زیرا میراث در متن واقعیت اجتماعی ما است و بدون تغییر آن نمیتوان به سوی تجدد گام برداشت، لذا تجدد و تراث ملازم یکدیگراند. تجدد در میراث به معنای تغییر در رفتار و سلوک مردم مطابق مقتضای واقعیت خارجی جامعه است.
در واقع حنفی رویکردهای تجددگرای غربی را بر حسب نظری و ماهوی نفی نمیکند بلکه آنها را به دلیل عدم ملاحظه شرائط موجود جهت رسیدن به وضعیت مطلوب (تجدد) شتابزده معرفی نموده و وصول به تجدد را در گرو تغییر بنیادهای فکری روحی و احساسی مسلمانان به نفع آن تجدد قلمداد میکند.
-
3- میراث سلطه و میراث ستیز (میراث السلطه و میراث المعارضه)
در رویکرد حنفی میراث به دو نوع میراث سلطه و میراث ستیز تقسیم میشود. میراث سلطه را حکومتها برای بقاء خود و نفی تهدید دیگران پدید آوردهاند ولی میراث ستیز از سوی محکومین و برای مبارزه با سلطه به وجود آمده است. او میراث سلطه را متضمن اصول دین و نقلیات میداند ولی میراث ستیز را در رویکرد استقلال انسان در عقل و آزادی معرفی مینماید و کل میراث مسلمین را تعبیری از این دو میراث میداند
-
4- میراث یک بعدی یا یک جانبه گرائی (احادیة التراث)
حنفی تاریخ میراث را از قرن پنجم هجری همزمان با هجوم غزالی به علوم عقلی، میراثی یک جانبه (یعنی اشعریت) و فاقد تکثر معرفی میکند، به عبارت دیگر از نظر او غزالی میراث سلطه را در اشعریت قرار داد و میراث محکومین را در تصوف(خوف، رضا، تسلیم، قناعت، صبر، زهد و ...). حنفی این وضعیت را تا آغاز جنبشهای اصلاحی معاصر در دنیای عرب مستمر دانسته و معتقد است تکثرگرائی بعد از این تاریخ آغاز شد.
رسالت متفکران معاصر از نظر حنفی بازگرداندن قرائتهای متعدد و انتخاب قرائتی نوین و متناسب با این عصر است. او مباحثی نظیر لاهوت انقلاب، لاهوت آزادی و لاهوت توسعه را جزء این دسته از قرائتهای نوین و مناسب میشمارد
-
5- میراث وارونه (التراث المقلوبة)
از نظر حنفی میراث ما میراث وارونه و معکوس است یعنی مباحث الهیات و آنچه درباره ذات، صفات و افعال خدا است باید به محوریت انسان تغییر یافته واز ذات خودآگاه، صفات و افعال انسانی سخن به میان آید تا به استقلال در آزادی و عقل نائل آید. به زعم او الهیات ما «انسانیات وارونه» (انسانیاتٌ مقلوبة) است (و این از واژههای کلیدی در آثار و ادبیات اوست) یعنی مسائل آن در حقیقت مربوط به انسان بوده و مجازاً به خدا نسبت داده میشود.
-
از نظر او صفاتی از قبیل سمع، بصر، قدرت، عدل از آن انسان است ولی در شرایط خاص روحی و اجتماعی از قبیل فقر، ناتوانی، ظلم و قهر، آدمی این صفات را تا حدّ اطلاق و بینهایت به غیر خود نسبت میدهد، آنگاه به شکلی هنرمندانه این صفات را میخواند تا تأثیری بر نفوس انسانی بر جای گذارد. بنابراین الهیات چیزی جز طرحی عملی و نظامی آرمانی برای آگاهی انسان نیست و متکلمان گمان میکنند فراتر از اوصاف ذاتی شعور، حقیقتی عینی در خارج وجود دارد
-
6- دوانگاری میراث (ازدواجیة الفکر الاسلامی)
از نظر حنفی میراث اسلامی گرفتار بینش ثنویت است یعنی نظریه فیض و نگاه هرمی و سلسله مراتبی داشتن به هستی سبب شد تا دوانگاری در مفاهیم میراث به وجود آید مانند خدا و طبیعت، ماده و صورت، علت و معلول، جوهر و عرض، روح و جسم، دنیا و آخرت، خیر و شر، مؤمن و کافر، حاکم و محکوم و... حنفی نفوذ این بینش در میراث را خطری جدی برای آن میخواند. به نظر او یکی از نتایج نظریه فیض، تلقی دولت هرمی در اندیشه و عمل سیاسی است.
-
روشهای تجدد و بازسازی میراث اسلامی
-
حنفی علوم اسلامی را دارای دلالتهای ذاتی، ثابت و مطلق نمیداند بلکه بازتابی از واقعیت زمانه و نمودی از وحی به تناسب شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی گذشته تلقی میکند لذا به عنوان بازسازی میراث همه علوم اسلامی را با قرائت جدیدی دستخوش تغییر بنیادی قرار میدهد
تجدد و بازسازی میراث از نظر حنفی با شیوههای خاصی انجام میگیرد که برخی از آنها به زبان و واژهها برمیگردد، برخی به معانی و مفاهیم و برخی دیگر به ذات اشیاء و موضوعات مربوط میشود. -
بازسازی زبانی
حنفی در این باره زبان وسیلهای برای بیان اندیشهها است و هر اندیشه جدیدی زبان جدید خود را میطلبد. وقتی تمدنی به گسترش و تطور دست مییابد، زبان گذشتهاش ظرفیت لازم را در رساندن معانی به حداکثر افراد نخواهد داشت، اینجا است که تجدد در زبان ضرورت یافته و زبان گذشته از ساحت آن تمدن باید رخت بربندد
-
او میراث اسلامی را به کهنگی الفاظ متهم میسازد که توان رساندن مضامین جدید و مفاهیم مناسب با نیازهای عصری را ندارد. از نظر او علوم اسلامی جملگی به آفت فوق مبتلا هستند. واژههای اصول دین و عقائد مثل الله، رسول، بهشت، جهنم، ثواب و عقاب، یا اصطلاحات فقهی و حقوقی نظیر حلال و حرام، واجب و مکروه، و یا اصطلاحات فلسفه از قبیل جوهر و عرض، ممکن و واجب، عقل فعال، و یا آنچه که در عرفان و تصوف وجود دارد مثل رضا، توکل، صبر، ورع، خشیت، خوف، حزن و بکاء همه مشمول این سخن هستند.
-
نارساییهای زبان میراث از نظر حنفی
1. اولین نارسایی را الهی بودن زبان میراث میداند یعنی زبان میراث، در محور «الله» دور میزند به گمان او کلمه «الله» در کاربردهای خود مشتمل بر تناقض درونی است زیرا این لفظ تنها نوعی عکسالعمل روحی و روانی انسان را نشان میدهد نه اینکه معنای عینی خاصی را دلالت نماید
-
او در تحلیلی مادی و پدیدارشناختی میگوید به هر چیزی که معتقد شدیم و به عنوان جبران کاستیها و ضعف خود، درمقابلش تعظیم نمودیم، این حالت در احساس مردمی همان «الله» است بنابراین «الله» لفظی است که به وسیله آن نالههای سوزناک یا فریاد فرح بخش خود را اظهار میداریم لذا بیش از آن که توصیفی واقعی یا بیانی خبری باشد، تعبیری ادبی و انشایی است
-
2. حنفی دومین مشکل زبان میراث را حاکمیت مفاهیم و موضوعات خالص دینی میداند مفاهیمی مثل دین، رسول، معجزه، نبوت، اسلام و... از نظر او چنین زبانی نمیتواند پیامی برای عصر حاضر داشته باشد. زیرا مفاهیم فوق در طول تاریخ معانی متعدد و کاربردهای مختلفی یافتهاند به طوری که با معنای اشتقاقی یا معنای اصلی که وحی آورده بود مغایرت دارند و قدمت تاریخی معانی گذشته قابلیت آنها را در رساندن معانی جدید معاصر سلب کرده است
-
3. زبان میراث، زبانی تاریخی و ناظر به وقایع تاریخی است تا فکری. مذاهب اربعه اهل تسنن، معتزله، اشاعره، خوارج و شیعه نسبت به اصول دین، و نیز کندی، فارابی، ابن سینا و ابن رشد در حوزه فلسفه، و حسن بصری، حلاج، غزالی، ابن فارض، سهروردی و ابن عربی در تصوف، همگی به واقع تاریخی، اشخاص، حوادث و مناطق جغرافیایی خاصی اشاره دارند نه مفاهیم علمی مستقل
-
4. زبان میراث گذشته ما، زبان حقوقی و قانونگذاری است تعبیراتی مثل «یَجِبُ علی» یا «مِنَ الواجِبِ اَنْ» در فلسفه، کلام و فقه زیاد به چشم میخورد، گویی که میتوان قوانینی را خارج از حیات بر آن فرض کرد. این زبان مناسب عصر ما و سائر اعصار نمیباشد زیرا چنین دلالت دارند که انسان جز ابزاری برای تطبیق آنها نبوده و فاقد هر نوع حریتی میباشد در حالی که به کارگیری اصطلاحات جدیدی از قبیل طبیعت، رهایی و شکوفایی تأکید بیشتری بر ذات و حریت انسان دارند؛
-
5. زبان میراث، زبان صوری محض است که با واقعیت عینی ارتباط نمییابد مثلاً تقسیم وجود به واجب، ممکن، ممتنع، و نیز به جوهر و عرض در فلسفه و کلام و تقسیماتی که در تصوف و امثال آن وجود دارد ارتباطی با واقعیت و انسانیت برقرار نمیکند برخلاف زبان و الفاظ جدید مثل تاریخ، جمهور، من، دیگری، انسان، پیشرفت، انحطاط و... این الفاظ بیانگر منطق عملی یا جدل تاریخی یا ساختار اجتماعی هستند؛
-
6. زبان میراث به دلیل آنکه دارای معانی و بار تاریخی بوده و مملوّ از اختلافات مذهبی است، قابلیت کاربرد در عصر حاضر را ندارد. مثلاً برای واژههای «خلافت»، «تجسیم» و «تشبیه» نمیتوان نظریهپردازی کرد زیرا زمانه آن گذشت واکنون خریداری ندارند، همینطور کاربرد واژه «الحاد» و «کفر» در دوران اخیر به مانند کوفتن سر به سنگ است
-
حسن حنفی در کتاب «التراث و التجدید» خود ـ که مقدمه پروژهاش میباشد ـ به تأکید، اصرار میورزد، که عقل به تنهایی مرجع حکم درباره میراث است، که وظیفه تأسیس فرهنگ جدید و اندیشه جدید به آن وانهاده میشود:
«وظیفه پروژه میراث و نوسازی، رهایی از تمامی انواع سلطههاست؛ سلطه گذشته و سلطه عناصر موروثی. پس فرمانروایی، تنها از آنِ عقل است و قدرت تنها از آنِ واقعیتی است که در آن به سر میبریم. وظیفه پروژه میراث و نوسازی، رهاسازی وجدان معاصر ما از ترس و بیم و اطاعت از قدرت است؛ چه قدرت موروث و چه قدر منقول؛ چه قدرت سنتها و چه قدرت سیاسی.» -
حنفی در مقابل نارساییهای ششگانهای که برای زبان و ادبیات میراث اسلامی برشمرد، شش ویژگی برای زبان جدید قائل است که باعث توانمندی آن میداند لذا به زعم او بازسازی و تجدد میراث باید ویژگیهای زبانی زیر را داشته باشد:
-
1. عمومیت تمدنی: زبان جدید، زبان بسیار عامی است که بیشترین مخاطب را دارد بلکه به وسیله آن میتوان همه افکار و اذهان را مخاطب خود قرار داد، الفاظی مثل آزادی و اختیار، عقل و نقل که اختصاصی به تمدن خاص ندارند؛
-
2. نقد پذیری: زبان جدید باید در مقابل تغییر و تبدل معنایی، مفهومی و حتی وجودی، زبانی باز و نقدپذیر باشد به طوری که مشکل اندیشه معاصر ما یعنی پیچیدگی الفاظ و گزافهگویی رخت برمیبندد؛
-
3. عقلانی و قابل فهم: زبان جدید باید زبانی عقلی و قابل تعامل در انتقال معنا باشد. زبان عقلانی را همه مردم میفهمند بدون اینکه نیازی به شرح و تعلیقه داشته باشد. حنفی واژه هائی مثل آزادی، شوری، طبیعت و عقل را جزء این دسته از الفاظ میداند (به خلاف الفاظی مثل الله، بهشت، جهنم، آخرت، حساب و عقاب، صراط و میزان)؛
-
4. تجربه پذیری: زبان جدید باید تجربه پذیر باشد یعنی بتوان معانی و دلالتهای آن را به وسیله حس، مشاهده و تجربه محک زد، به خلاف واژههایی مثل، جن، شیاطین، ملائکه، خلق، بعث و قیامت که به حوزه حس و مشاهده تعلقی نداشته و بر واقع عینی و خارجی دلالتی ندارند و همه مردم هم آنها را نمیپذیرند؛
-
5. زبان انسانی: زبان جدید باید زبان انسانی و ناظر به مقولات انسانی باشد مثل نظر، عمل، ظن، یقین، زمان، انگیزه و... که همگی بر سلوک انسانی در زندگی روزانهاش دلالت دارند. اما الفاظی از میراث گذشته یا ارتباطی با سلوک روزانه ما ندارند مثل قدیم و حادث، جوهر و عرض، وجود و ماهیت و... یا اینکه بیرون از مقولات انسانی هستند مثل الله، مفارقات، شیطان، ملائکه و...، مگر آنکه آنها را به تأویل برده و معانی انسانی از آنها اراده کنیم. زیرا عصر ما عصر انسانی است که همه چیز در محوریت او قرار دارد نه محوریت خدا؛
-
6. زبان عربی: زبان جدید ما (اعراب) باید زبان عربی باشد نه الفاظی که از زبان بیگانه وارد عربی شده (به بهانه اینکه لغت عربی در رساندن آن مفاهیم قاصر است) و فرهنگ بیگانه را به دنبال آورده است. بنابراین در بازسازی میراث باید بر محافظت از زبان عربی تأکید کرد
نکاتی درباره معماری منازل در مناطق جنوب کشور
دبستان دکتر محمود افشار
دبستان هدایت
روش مذاکره قدرتهای بزرگ
سفرنامه قونیه 3
سفرنامه قونیه 2
سفرنامه قونیه
انساندوستی!
رابطه علم و تهذیب نفس
عدم ورود دین داران به عرصه های مهم و پیامدهای آن
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 130
کل بازدید :441739
اندکی از آنچه ذهن ما را پر کرده ... طلبه حوزه علمیه خادم اهل بیت علیهم السلام
رادیو معارف [102]
تفسیر نور [73]
شبکه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف [202]
پایگاه آیت الله سیستانی مدظله العالی [136]
پایگاه آیت الله مکارم [193]
پرسمان [101]
مکتب السید محمد باقر المهری [120]
فرهنگستان زبان فارسی [285]
الغدیر(اشکنان) [182]
[آرشیو(10)]
معضلی به نام دانشگاه آزاد
کمک
شب عید
وحدت
سیزده به در...س
بهار من نیامد
9 ربیع
عشق
سفرنامه عمره 1386
. کشکو ل
اشعار
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
بهار 1386
پاییز 1385
فروردین 91
بهمن 90
دی 90
مهر 90
تیر 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
مهر 89
خرداد 89
آبان 88
تیر 88
فروردین 88
بهمن 87
شهریور 87
تیر 86
خرداد 86
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
زمستان 94
تابستان 95
بهار 97
پاییز 97
آب وآتش
یک روحانی
دولت عاشقی(کبوتر بین الحرمین)
تا آسمان
حامد
میثم رشیدی
دانشناپذیر
استاد بابایی(رئیس انجمن قلم حوزه)
منتظرم تاکه اوبرگردد
فانوس
آینه جادو(سید ابوالفضل محمدی)
کیمیای قلم
حدیث نفس
انتظار(محمد علی پناهی )
خلوت دل
نازترین احساس
مکتب امام صادق علیه السلام
گریبان فطرت
مهرستان
کلبه عاشقی
دانلود دانلود نرم افزار و مقاله