سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، کسی را که به خانه اش یورش بَرَندو او [در دفاع از خانواده اش [نجنگد، دشمن می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
سفرنامه قونیه - همسخن
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • یا نور

    سفرنامه قونیه

     

    پاییز 97 اطلاعیه ای دیدم که دانشگاه ادیان و مذاهب در آذرماه –مصادف با ایام درگذشت مولوی- یک اردوی علمی به قونیه برگزار میکند. بخاطر تجربه ای که داشتم میخواستم تنها نباشم و حتما با یک دوست باشم که خیالم راحت باشد؛ با یکی از دوستان طلبه مطرح کردم که شما می آیید که با هم برویم؟ ایشان ابتدا تایید کرد اما بعدها گفت مبلغی که میگیرند خیلی گران است و با نصف این مبلغ میشود رفت بنابراین من نمی آیم.

    به دوست دیگری گفتم که ایشان با دانشگاه ادیان میانه ای نداشت و به من هم سفارش کرد نروم.

    به دوست سوم گفتم، استقبال کرد، در آخرین روزهای ثبت نام، هردو ثبتنام کردیم اما چند روز بعد ایشان گفت بخاطر مشکل «عمل زانو» میخواهم انصراف دهم و من هم با اینکه گفته بودم تنها در صورتی میروم که شما هم بیایید مانع انصراف ایشان نشدم و ایشان انصراف داد.

    مانده بودم که من هم انصراف دهم یا نه. اما یکی دو روز مانده بود به جلسه توجیهی سفر. گفتم شرکت کنم جو و افراد را بررسی کنم، اگر حاضرین به دلم چسبیدند بروم وگرنه انصراف دهم. فقط 7 نفر در جلسه شرکت کرده بودند اما کمی اطمینان پیدا کردم. بالاخره انصراف ندادم، دل را به دریا زدم و رفتم.

    چهارشنبه 21 آذر 97 ساعت 24 حرکت از دانشگاه ادیان با اتوبوس. از قضا همان روز مأموریت کاری برایم پیش آمد و از قبل از اذان صبح تا اندکی قبل از حرکت در ماموریت، بازدید و جلسه بودم و حتی فرصت نکردم خودم چمدان ببندم و با سفارش این کار انجام شد و من با تنی خسته وارد اتوبوس شدم.

    با راهنمایی و همکاری آقای صفی پور –راهنمای تور- از شدت خستگی کف اتوبوس خوابیدم. نماز صبح را در راه خواندیم، صبح به تبریز رسیدیم و آنجا صبحانه خوردیم.

    شب که همسفران را ندیدیم، صبح که هوا روشن شد داشتیم همدیگر را میدیدیم. چند نفری هم در طول راه به ما ملحق شدند از جمله آقای حمیدی –دانشجوی ادیان و معاون فرهنگی شهرداری تبریز- که با همسرشان در تبریز به ما ملحق شدند.

    قرار شد همه در اتوبوس خود را معرفی کنند. وقتی این کار انجام شد متوجه شدیم همسفران فرهیخته ای همراهمان هستند و مایه مسرت شد. حضور خانم ها پررنگ بود، عده ای با همسران و عده ای بدون همسر و فرزند.

    بعد از ظهر به بازرگان رسیدیم و ناهار را در رستورانی در آنجا خوردیم. تا سوار شدیم و به مرز رسیدیم غروب شده بود. نماز مغرب را در خاک ایران خواندیم و وارد ترکیه شدیم. بر خلاف تصور، چند ساعت در خاک ترکیه معطل شدیم و بالاخره اتوبوس آمد و راه افتادیم. تاخیر بخاطر تشریفات عبور اتوبوس در مرز بود.

    اندکی پس از راه افتادن دیدم که مهر ورود ترکیه در پاسپورت من نخورده، چندین بار تمام صفحات را مرور کردم و کردیم، اما خبری نبود. بعد از این همه معطلی دوباره برگشتیم به مرز. گفتند در سیستم ما ثبت شده و نیازی به مهر نیست، اگر میخواهید مهر بخورد باید یک ساعت صبر کنید تا همان مأمور خودش بیاید. ما هم بخاطر معطل نشدن گروه از مهر صرفنظر کردیم...

    در ترکیه برف سنگینی آمده بود و جاده خطرناک، این سرعت ما را کم کرد. در شهری در میان راه یک شام مختصر خوردیم و مجددا راه افتادیم. راننده ها باید خیلی با احتیاط رانندگی میکردند؛ از قضا من در صندلی های جلوی اتوبوس بودم و راننده ها هم با چند موسیقی نی نوازی شروع کردند و مشغول دیدن رقص و آواز ترکی شدند؛ شب جمعه چه توفیقی بر سرمان خراب شد!

     برای نماز و صبحانه به رستورانی در میان جاده رسیدیم، برف و هوای زیبا، صبحانه ای دلنشین را برایمان رقم زد.

    مجددا حرکت؛ برای حوصله سر نرفتن قرار شد باز هم در اتوبوس صحبت کنیم؛ خیلی از عرفان و مولوی سر در نمی آوردم اما برای اینکه احساس کردم جو دارد منحرف میشود حرفهایی در این زمینه ها گفتم؛ چند ماجرا و داستان. برخی علاقه مند شدند و برخی هم خیلی حوصله بحث علمی نداشتند.

    بالاخره چند ساعت از شب گذشته بود که به قونیه و هتل رسیدیم. مدیران گفتند زود شام بخورید و ما در این فاصله اتاقها را تقسیم میکنیم. بعد از ورود به اتاق نماز خواندیم. آقای حلاجیان که مدتی به سفرهای خارجی روی آورده بود هم اتاق من بود. من خوشحال بودم و فکر میکردم میتوانم از ایشان مطالبی یاد بگیرم. به توصیه ایشان با سه نفر دیگر از دوستان بعد از شام و نماز در لابی هتل جمع شده و کمی به کوچه گردی اطراف پرداختیم؛ پارک، آبخوری، مغازه ها، گفتگو با یک شهروند قونیه (به زبان انگلیسی) و... دشت اول ما بود. تبلیغات مراسم سماع و آیین های مرتبط در سطح شهر بسار گسترده بود. به هتل برگشته و استراحت کردیم...




    همسخن ::: جمعه 97/9/30::: ساعت 3:41 عصر
    حواشی وارده: حاشیه


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 160
    بازدید دیروز: 91
    کل بازدید :441290


    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    سفرنامه قونیه - همسخن
    همسخن
    اندکی از آنچه ذهن ما را پر کرده ... طلبه حوزه علمیه خادم اهل بیت علیهم السلام

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<
    تشیع[10] . معارف[6] . کشکول[4] . تضاد[3] . امام[2] . خدا[2] . دبستان[2] . خانم[2] . دکتر[2] . رفیع پور[2] . ایران[2] . توسعه[2] . سیاسی[2] . سید[2] . فرامرز[2] . عمره[2] . غرب . فریب . قدرت شهوت کنترل خواسته حدیث زیبا امیرامومنین علی علیه السلام قان . قلهک . کار فرهنگی . معماری . مکروهات . مهری کویت قم نجف آیةالله حوزه سیاسی مراجع تقلید سیاست زندگینامه . موشک . میرحسین . نابرابری . نشان . نعمت . هدایت . ویران . یخچال . کارتر . کلیسا . شاه . شرق . شهبازی . شیطان، شیطان بزرگ، امریکا، مذاکره، روش مذاکره مقام معظم رهبری، ب . ظلم . علوم اجتماعی . گرمایش . محله . محمود . مردم . مسئولین . مستحبات . مطلوب . مظلوم . تیر . جامعةالزهرا . جامعه . جامعه اسلامی تذکرات کار فرهنگی سید حسن موسوی دانشگاه فرهنگ ادب ع . جامعه شناسی . جامغه الزهرا . جب . جریمه راهنمایی رانندگی پلیس نیروی انتظامی فرامرز رفیع پور جامعه . حدیث - نهج البلاغه - امیرالمؤمنین - کلمات قصار - اثر کار کوچک - . حضرت زهرا . حقوق زن زنان دفاع تعدد زوجات زن دوم مهریه . حمید بن قحطبه . حوزه . حکومت دینی . خاطره . ایرانی . باران . بد حجابی حجاب تلوزیون رسانه حکومت آخوند روحانی چادر روسری لج کرد . بیرونی . پایگاه مردمی . پرفسور . تجملات . آسایش . آشامیدن . آناتومی . آینده . اتاق خواب . اجحاف . احمدی نژاد . استعمار . اسلامی . افشار . رقابت . روحانیون . زن . زندگی - ظاهر - واقع - تکنولوژی - پیامد - ماشینی . سادات . ستم . سرمایش . سیاست . رئوف . رضا . خانه . خانواده . دریغ . دکتر . دولت . خمینی . خنثی . خواهران . خوردن . خیابان . خیریه . دانشگاه . انتخابات . اندرونی . انقلاب . انگلیس انگلستان مشکل دشمن دشمنی فرامرز رفیع پور جامعه . تعطیلی . تقلب . تلوزیون ماهواره فرهنگ دین صدا و سیما تربیت فرزند . تهران . تهویه .

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    سفرنامه قونیه - همسخن

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<