مناظرات
جذابترین بخش سفرنامه فکر میکنم همین مناظره ها باشد.
در مدینه 3 مناظره داشتم که جالب و خواندنی است.
1. مناظره در بقیع:
هرروز صبح که میدیدم این مامور امر به معروف وهابی با ایرانیها بحث میکند و یکسری مطالبی ر طوطی وار میگوید ناراحت میشدم.
روز پنجشنبه بود که نگاه میکردم به صحبتهای آنها. ایرانیها هم متاسفانه خیلی توان بحث نداشتند و مامور وهابی با مغلطاتی سروته ماجرا را به هم میچسباند و لبخند مرموزانه ای میزد.
چند بار تصمیم گرفتم با او بحث کنم اما منصرف شدم.
آنروز چند موضوع مطرح شد که خیلی اعصابم خورد شد.آخرین بحث این بود که یکی از ایرانیها به او میگفت ما باید با هم اتحاد داشته باشیم و او مسخره میکرد و اتحاد را دروغ و لقلقه زبان میدانست که هیچ گاه واقعی نمیشود.بعد اصرار زیادی که از سوی زائر ایرانی برای دعوت به وحدت شد با ناراحتی به او گفتم :وحدت را گدایی میکنی؟ و از جمعیت خارج شدم.
اما دلم آرام نشد و تصمیم جدی گرفتم حال این مردک بی سواد وهابی را بگیرم.
چون دیگران وسط بحث میپریدند و شلوغ میشد کار مشکل بود.باید خیلی تند وقاطع مساله را به نحوی مطرح میکردم که همه ساکت باشند و گوش کنند.
چون دیده بودم این شخص مسایل مهم اختلافی را حفظ کرده و مثل طوطی مغالطه هاش را تکرار میکند تصمیم گرفتم کمی ظاهر سوال را عوض کنم که نتونه در بره.
هموطن ایرانی آخرین تلاشهاش را میکرد برای الزام مامور به اصطلاح امربمعروف وهابی به وحدت که من رفتم جلو وگفتم :
من یک سوال دارم.
(در آنجا من با دشداشه بودم و با آنها عربی حرف میزدم اما اینجا فارسی صحبت کردم تا هم راحت باشم و هم بقیه ایرانیها بفهمند)
گفت :بگو
من:اگر امام جماعت مسجدالنبی بخواهد چند روز به مسافرت برود کسی را بجای خودش میگذارد؟
او:برای نماز؟
من:بله
گفت خوب مشخصه که میگذاره
من:پیامبر بعد از 23 سال زحمت داشت از دنیا میرفت کسی را جای خودش نگذاشت؟؟؟
طرف رنگش عوض شد به من من کردن افتاد و گفت:به ابوبکر و عمر اهانت نکنید.
گفتم:اهانت چیه؟ جواب من را بده
گفت:پیامبر هیچ کس را تعیین نکرد.نه ابوبکر نه عمر نه علی..
پرسیدم :اگر پیامبر تعیین نکرد پس ملاک تعیین خلیفه چی بود.
از جواب طفره رفت چون میدانست این تناقضی است که به هیچ وجه قابل جواب نیست(بنظر آنها؛اولی با بیعت دومی با وصیت اولی ،سومی با شورا..)
حدود 5 دقیقه باهم در این زمینه بحث کردیم.سعی میکرد بحث را به همان جاهایی بکشاند که مغالطه اش را حفظ است.اما من ول کن نبودم.
عصبانیت و استیصال در چهره و صحبتهاش موج میزد
وقتی دید نمیتونه جوابی بده چند قدم آنطرفتر رفت و داد زد:
آقای مداحی والله می اندازمت زندان(منظورش این بود :آقا مداحی نکن بخدا می اندازمت زندان)
در طول بحث ایرانیها مدام از پشت سر به شانه ام میزدن و میگفتن:آقا بحث نکن ،ولش کن الان می اندازت زندان ...
وقتی به اینجا رسید و همه دیدند که توش مونده و احتمال زندان و این حرفا هم بود پدرم از راه رسیدن و من را از جمعیت خارج کردند
برادرم میگفت:بعد از رفتن شما خیلی عصبانی بود،کمی بحث کرد ولی دیگر دل و دماغ نداشت خطاب به جمع گفت:شما احمق هستید من دیگر باتون حرف نمیزنم...
ادامه دارد...
نکاتی درباره معماری منازل در مناطق جنوب کشور
دبستان دکتر محمود افشار
دبستان هدایت
روش مذاکره قدرتهای بزرگ
سفرنامه قونیه 3
سفرنامه قونیه 2
سفرنامه قونیه
انساندوستی!
رابطه علم و تهذیب نفس
عدم ورود دین داران به عرصه های مهم و پیامدهای آن
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 262
کل بازدید :441405
اندکی از آنچه ذهن ما را پر کرده ... طلبه حوزه علمیه خادم اهل بیت علیهم السلام
رادیو معارف [102]
تفسیر نور [73]
شبکه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف [202]
پایگاه آیت الله سیستانی مدظله العالی [136]
پایگاه آیت الله مکارم [193]
پرسمان [101]
مکتب السید محمد باقر المهری [120]
فرهنگستان زبان فارسی [285]
الغدیر(اشکنان) [182]
[آرشیو(10)]
معضلی به نام دانشگاه آزاد
کمک
شب عید
وحدت
سیزده به در...س
بهار من نیامد
9 ربیع
عشق
سفرنامه عمره 1386
. کشکو ل
اشعار
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
بهار 1386
پاییز 1385
فروردین 91
بهمن 90
دی 90
مهر 90
تیر 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
مهر 89
خرداد 89
آبان 88
تیر 88
فروردین 88
بهمن 87
شهریور 87
تیر 86
خرداد 86
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
زمستان 94
تابستان 95
بهار 97
پاییز 97
آب وآتش
یک روحانی
دولت عاشقی(کبوتر بین الحرمین)
تا آسمان
حامد
میثم رشیدی
دانشناپذیر
استاد بابایی(رئیس انجمن قلم حوزه)
منتظرم تاکه اوبرگردد
فانوس
آینه جادو(سید ابوالفضل محمدی)
کیمیای قلم
حدیث نفس
انتظار(محمد علی پناهی )
خلوت دل
نازترین احساس
مکتب امام صادق علیه السلام
گریبان فطرت
مهرستان
کلبه عاشقی
دانلود دانلود نرم افزار و مقاله