نادره مردی ز عرب هوشمند
گفت به عبدالملک از روی پند
زیر همین گنبد و این بارگاه
روی همین مسند این تکیه گاه
بودم و دیدم بر ابن زیاد
آه چه دیدم که دو چشمم مباد
تازه سری چون سپر آسمان
طلعت خورشید ز رویش نهان
بعد ز چندی سر آن خیره سر
بد بر مختار به روی سپر
بعد که مصعب سر و سردار شد
دست خوش وی سر مختار شد
این سر مصعب به تقاضای کار
تا چه کند با تو دگر روزگار
زندگینامه حضرت حجة الاسلام سید محمد باقر مهری دام ظله
در سال 1367 ه.ق در نجف اشرف متولد شد. پدرشان حضرت آیة الله العظمی سید عباس مُهری(کلانتر) از علمای بزرگ ومجتهدین مطرح حوزه علمیه نجف بودند.
ایشان دروس ابتدایی را در مدرسه ایرانیها در شهر نجف سپری کرده و در همان سنین نوجوانی به تحصیل علوم حوزوی پرداختند.
دروس سطح حوزه را نزد آیةالله شیخ مجتبی لنکرانی و آیة الله شیخ صدرا بادکوبی و همچنین آیة الله شیخ حسین الراستی الکاشانی – رضوان الله تعالی علیهم- طی کردند.
پس از آن در درس خارج فقه عالم گرانقدر حضرت آیةالله العظمی سید ابوالقاسم خویی و نیز آیت الله شید سید محمدباقر صدر -قدس الله اسرارهم- حاضر شده و به مسیر علمی خود ادامه دادند.
ایشان به همراه عده ای ازفضلا مانند آیة الله سید محمود هاشمی شاهرودی در زمره شاگردان مبرز و مورد عنایت شهید صدر بودند.
وی از ارادتمندان امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در زمان حضور ایشان در نجف اشرف ایشان بودند و همواره از حامیان انقلاب اسلامی ایران قبل و بعد از پیروزی آن به شما میآمدند.
معظم له در طول حیات علمی خود شاگردان زیادی در حوزه های علمیه علمیه نجف، قم و کویت داشتند.
ایشان پس از خروج از حوزه علمیه نجف اشرف چند سال در حوزه علمیه قم و سپس به کویت عزیمت کردند.
ایشان که در کویت با نام "المهری" شناخته میشوند در طول سالهای اقامتشان در کویت همواره پناهگاهی برای شیعیان این کشور محسوب میشدند و هم اکنون نیز از چهره های تأثیرگذار و مورد اعتماد مسئولان کشور کویت و ایران میباشند.
در حال حاضر نیز بصورت مستمر با مراجع عظام تقلید در قم و نجف و نیز مقام معظم رهبری –حفظهم الله- در ارتباط بوده و یکی از مهمترین شخصیتهای علمی و سیاسی کویت به شمار میآیند و مواضع ایشان همیشه مورد توجه مردم و مسئولین کویت است.
کردانیسم
اگر نگاهی کنیم به دور و برمان
میبینیم فراوانند امثال دکتر کردان
بعد از این ماجرای آقای کردان، کمی دور و برم را نگاه کردم دیدم چه بسیارند امثال ایشان:
1- آقای ج :
ایشان در یکی از دوره های مجلس نماینده یکی از شهرهای شمال کشور بودند پس از اتمام دوران نمایندگی و رد صلاحیت در دور بعدی معلوم شد که ایشان لیسانسش را نتوانسته بگیرد و نمره ای برای خودش جعل کرده و با نمره جعلی لیسانس گرفته بوده.
دادگاه ایشان را محکوم کرد که تمام مبالغی را که از مجلس گرفته برگرداند.( البته در دادگاه تجدید نظر این حکم نقض شد...)
2- دکتر ح:
یکی از دوستان ما هست که خیلی هم آدم خوبی است و من هم خیلی به ایشان علاقه مندم اما ایشان مدرکشان دیپلم است.
خیلی آدم فعالی هم هست چند سالی است که از "آقای ح" شده "دکتر ح ". خودش هم خوشش میاد از اینکه بهش میگن دکتر...
3- دکتر رهنمایی:
یکی از شاگردان آیت الله مصباح هست به نام دکتر سید احمد رهنمایی. برادر ایشان چند سالی مدیر مؤسسه ما بودند و سخنران ماهری هستند اما دکتر نیستند.
خیلی از هیأتهای معروف که ایشان را دعوت میکنند با اینکه میدانند برادر ایشان دکتر است اما مینویسند: سخنران حجة الاسلام دکتر رهنمایی
خود ایشان میفرمودند تذکر داده ام که من دکتر نیستم...
4- کتر حبیبی:
یکی دیگر از رفقای ما که فقط چون فامیلی اش حبیبی است، اطرافیان به او میگویند دکتر حبیبی...
5- خانم دکتر ع :
ایشان هم شوهرشان دکتر بوده اند و سالهاست به دیار باقی شتافته اند اما همه جا به عنوان خانم دکتر توسط خودشان و دیگران معرفی میشوند...
6- خودم:
سال گذشته یک آقایی که مشکل خانوادگی داشت با من تماس میگرفت و میگفت: آقای دکتر!
بعد از اینکه تذکر دادم من دکتر نیستم و نفرمایید آقای دکتر ایشان گفتند: چون شما خیلی به من کمک کردید دوست دارم به شما بگویم آقای دکتر...
7-
پرستاران و امثال آن که به آنها میگویند: آقای دکتر خانم دکتر
و نمونه های زیادی که از ذکر بقیه صرفنظر میکنیم و خودتان دور و برتان پر است.
راستی اگر به مسئول تزریقات احترام کافی میگذاشتیم احساس نیاز میکرد خودش را دکتر معرفی کند؟ یا وقتی مخاطبین به او بگویند آقای دکتر بال دربیاره؟!
اگر به کارگر ساختمانی احترام کافی میگذاشتیم، باز هم سعی میکرد خودش را بعنوان اوستا(استاد) معرفی کند؟بنَا بگوید من معمار هستم؟ معمار بگوید من مهندس هستم؟ و...
به نظر شما کدامیک از گزینه های زیر جزء دلایل بدحجابی است و کدام دلیل اصلی است؟
1- گران بودن چادر و پوششهای مناسب
2- عدم اطلاع مردم از اینکه حجاب اسلامی چیست
3- لج کردن با حکومت و روحانیون
4- تلوزیون
5- دانشگاه آزاد
6- احساس نیاز به احترام
7- ...
برای بچه های یکی از دانشگاهها که قراره کار فرهنگی کنیم مطالبی نوشته بودم گفتم اینجا هم بگذارم که برای خودم بماند و شاید دیگران هم یک نظری در موردش داشته باشند...
یا من اظهر الجمیل
دانشچویان و جوانان عزیزی که در کار فرهنگی شرکت میکنند باید به نکاتی توجه بفرمایند که در طول انجام کار بازدهی عملکرده آنها بالا باشد و نیز خدای نکرده کار ضد فرهنگی و منفی از ما صادر نشود.
تذکر این نکات نیاز به حداقل 3 جلسه دارد اما بخاطر کمبود زمان وعدم دسترسی به همه عزیزان، مهمترین نکات را خدمتتان تقدیم میکنیم:
1-احترام و محبت:
الانسان عبید الاحسان. انسان بنده احسان و محبت است.
در طول کارها همیشه به این نکته مهم توجه بفرمایید که موفقیت ما فقط در صورتی خواهد بود که به مخاطبینمان احترام کامل را بگذاریم.
خداوند متعال به پیامبر گرامی اسلام میفرمایند: فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک...(آل عمران/159)
ای پیامبر بخاطر مهر و رحمت الهی بر مردم نرم شدی و اگر تند و سخت دل بودی از گردت پراکنده میشدند...
رفتار محبت آمیز دام دل انسانهاست و بسیار بیش از هر استدلال قوی و منطقی مفید و مؤثر است...
2-کار عملی نه زبانی:
دوصد گفته چون نیم کردار نیست.
زمانی در کارمان موفق خواهیم بود که عملکرد و شخصیت ما مورد علاقه و توجه افراد قرار گیرد.اگر توانستیم آنقدر جذابیت داشته باشیم که دیگران را جذب برنامه هایمان کنیم نیازی به تذکرزبانی نداریم بلکه خود افراد به سوی ما می آیند.
دعوت و تذکر زبانی در موارد کم و استثنایی استفاده میشود...
3-مشارکت بیشتر:
همه افراد را در کارها شریک کنیم و کارهای فرهنگی و مذهبی را در انحصار خودمان ندانیم.
هرچه مشارکت افراد در کارها بیشتر شود میزان تمایل آنها بیشتر و انتقاد آنها کمتر میشود.
4-حفظ آرامش:
افراد در محیطهای پرتنش خود را تغییر نمیدهند.اگر به افراد حمله شود آنها شخصیت خود را در خطر میبینند و مقاومت و مقابله میکنند.
به عکس در محیط آرام و بی خطر فرد تسلیم است وتجارب تازه ای میطلبد. اومیل داردبدون اینکه شخصیتش زیر سؤال برود تغییر مطلوب را در خود ایجاد کند.
روشن است که تذکر مستقیم و انتقاد از آنها باعث گارد گرفتن آنها و عدم تغییر میشود پس باید به شدت از آن پرهیز کنیم.
5-پرهیز از برچسب زدن:
افراد را زود متهم نکنیم به آنها برچسب "بی دین" و "بی اخلاق" نزنیم. با این کار هم به شخصیت آنها حمله کرده ایم و او را از خود رانده ایم و هم پس از مدتی او باور میکند واقعا آدم بی دین و بی اخلاقی است...
6-جذابیت:
باید برنامه های ما جذاب باشند تا همه جوانان به سمت آن بیایند. جذابیت باید با حفظ اصول و مبانی کارفرهنگی باشد.
ابتکارو نوآوری، کوتاه بودن برنامه ها، مشارکت همه افراد و... برنامه ها را جذاب میکند.
فکرکردن،مطالعه کردن و استفاده از تجربیات گروههای فرهنگی دیگر لازمه پیشرفت و نوآوری است.
شخصیت افرادی که کارهای فرهنگی را انجام میدهند نیزدر روی آوردن و استقبال افراد نیز مؤثر است.
باید سعی کنیم در میان اطرافیانمان از محبوبیت و مقبولیت برخوردار باشیم و از کسانی که محبوب هستند استفاده کنیم.
اگر شخصیت پذیرفته شده ای نداریم در کنار تلاش برای کسب محبوبیت در بین دوستان، کارهایمان را تعطیل نکنیم بلکه بطور غیر مستقیم انجام دهیم تا مبادا لطمه ای به کار وارد کنیم.
7-خاموش
کارهایمان را طوری انجام دهیم که تاجای ممکن غیر مستقیم باشد. لازم نیست به همه، جزئیات کارهایمان را اعلام کنیم.
ما به دنبال اسم و رسم نیستیم. نه از کسی حقوق میگیریم و نه از آنها توقع احترام داریم.
تا جای ممکن از شلوغ کاری و سروصدا بپرهیزیم.
مثلا لازم نیست در پایان هر برگه اسمی از خود بیاوریم یا در پایان هرمراسم نامی از خود ببریم.
کار کردن بی سرو صدا و برای خدا بر خلوص کار ما می افزاید و در نتیجه خداوند متعال هم در آن خیر و برکت و تأثیربیشتری میگذارد.
البته منظور این نیست که برای برنامه های عمومی به دیگران اطلاع رسانی دقیق و منظم انجام ندهیم.
*گاهی ذکر نام افراد و گروههایی که در این کارهای فرهنگی به دخیل هستند و به ما کمک میکنند تأثیر منفی دارد؛ مثلا فکر میکنند که دیگران میخواهند برای آنها تصمیم گیرند یا...
بنابر این ذکر نام افراد در این موارد اصلا به صلاح نیست.
اما اگر افرادی علاقه مند بودند که درزمینه کارهای فرهنگی مشارکت کنند یا این برنامه ها را برای جاهای دیگر اجرا کنند و دوست داشتند با افراد فعال در این زمینه مرتبط شوند معرفی کردن به آنها اشکالی ندارد.
8- پرهیز از مسائل اختلاف برانگیز
از بحث و مشاجره در مسائل اختلافی و کم اهمیت بپردازیم. مسائل سیاسی از مسائلی است که معمولا به نتیجه نمیرسد؛ مبادا با این بحثها کسی را از مسائل فرهنگی و دینی دور کنیم.
اگر در زمینه مسائل علمی و فرهنگی هم با کسی صحبت و بحثی داریم کاملا آرام و با متانت پیش برویم.عصبانیت ما یعنی شکست حتی اگر حرف ما درست باشد.
تحریم اقتصادی راباید به دو نوع تقسیم کنیم:
نوع اول را که همه می شناسند این است که کشور ما را از معامله و ارتباط با دیگران محروم شود و با این کار سعی کنند آن شرکت یا کشور تحریم شده را در انزوا قرار دهند و او را وادار به پیروی از خواسته های خود کنند.
بدون شک این تحریم اثرات بدی از نظر اقتصادی و روانی دارد اما خیلی اوقات از آنجا که «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد»، میتواند فواید زیادی هم داشته باشد از جمله این که مثلا کشور ما با تحریم کشور های غربی ،تکانی به خود بدهد و سعی کند مستقل شود و از امکانات و استعدادهای خودش بیشتر استفاده کند.
البته این به معنای آن نیست که بخواهیم اشتباهات و سیاست های برخی مسؤولین را،توجیه کنیم.
نوع دوم به این صورت است که کشور آنچنان در میان محصولات غربی احاطه شده باشد که حتی اگر هم بخواهند از محصولات آنها استفاده کنند نتوانند.
مثلا الان آنچنان کشور خود ما پر شده است از محصولات شرکتهای حامی اسراییل و یهود که ما نمیتوانیم زندگیمان را هم از آن محصولات عاری کنیم.
...
شما هر گوشی موبایلی که استفاده کنید ،بالاخره سودی از آن عاید یهود و صهیونیسم میشود؛اگر نوکیا باشد که همه میدانند شرکت نوکیا از حامیان اسراییل است.
زیمنس متعلق به مجموعه ای است که قرار بود بخش زیادی از تاسیسات انرژی اتمی بوشهر را راه اندازی کند ولی پول آن را خورد و این کار را هم نکرد.
سامسونگ متعلق به کشور کره است که قلاده مسؤولین آن دست آمریکاست.
سونی اریکسون و موتورولا و... هم همه به نوعی پولش در جیب دشمنان ما میرود.
کشورهای غربی هم ما را از کالاهایی مانند موبایل و آبنبات آدامس محروم نمیکنند بلکه هر روز بیشتر سرو کله شرکتهای غربی و
کالاهای مصرفی و رفاهی شان پیدا میشود.
همانطور که آنها ما را تحریم میکنند و ما را از کالاهای صنعتی شان محروم میکنند ما هم باید کالاهای تجملاتی و رفاهی آنها را تحریم کنیم.
کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را که نگاه کنیم خوب میبینیم که مسؤولین آنها جرات اظهار نظری مخالف آمریکا و اربابهای غربی را ندارند بخاطر اینکه اگر فقط چند روز تحریم شوند و فقط شوکولات مورد نظرشان را نخورند از غصه(قبل از گرسنگی) دق میکنند و میمیرند!
پس این تحریم ها هر از چند وقتی که سر و کله شان پیدا میشود خیلی خوب است که ما کمی به فکر بیفتیم و آنقدر وابسته نشویم که شوکولات(!) و کالاهای رفاهی برای ما از استقلالمان مهم تر شود.
1نامه اساتید زبان فارسی به وزیر ارتباطات
2دنیا
3اعتکاف
4.زندگینامه
5.مسایل سیاسی
6.حسن ظن خدا مردم
7. برخورد با مساکین سایلین
8.اسمهای عجیب:ممد ارشیا
آغاز امامت حضرت ولی عصر علیه السلام مبارک باد
غ مثل غیرت
این پست پس از تلاشها و تحقیقات بسیار بالاخره به این صورت در آمد:
مردان ایران بسیار غیور هستند و کسی نباید در آن شک کند.
اینکه در جامعه ما بی حجابی و بد حجابی دیده نمیشود دلیلش همین غیرت زیاد است!
اگر غیرت نبود که عروسیهای ما اینقدر سالم برگزار نمیشد:عروس خانم با حجاب کامل،خانمها قبل از خروج از عروسی آرایشها را پاک میکنند و اصلا چشم هیچ مرد و زنی به هم نمی افتد...
شما اگر پشت گوشتان را دیدید شاید یک خانمی را هم که پیش یک آقا میرود برای سونوگرافی ببینید
شما حتی اگر پشت گوشتان را ببینید امکان ندارد یک مرد را در یک زایشگاه ببینید.
اگر شنیدید در یک زایشگاه مردان بالای سر زن حامله می آیند باور نکنید اینها شایعات دشمن است.آخر در مملکتی که در روستاهای دور افتاده هم خانمها ماما و متخصص هستند ممکن است چنین اتفاقاتی بیفتد؟
شما اگر از صبح تا شب در مطب پزشکان بچرخید امکان ندارد ببینید یک خانم به متخصص مرد مراجعه کرده باشد.الحمد لله خانمها اینقدر متخصص و غیر متخصص دارند که نیازی به مردان ندارند.
یکی از روحانیون میگفتند:در یک بیمارستان دیدم یک خانمی بدون هیچ پوششی روی تخت خوابیده بود و پزشک مرد در حال توضیح دادن برای دانشجویان پسر بود...وقتی هم به آنها گفتم کارشما شرعی نیست گفتند:پس ما چطور متخصص شویم؟!
بنده عرض کردم شما حتما خواب دیده اید چون امکان ندارد در جامعه پزشکی ما چنین اتفاقاتی بیفتد!
مگر غیرت مردان ما اجازه میدهد ما فکرش را هم بکنیم؟!
یکی از ائمه جمعه میفرمودند:یک مرد(نامرد) آمد پیش من گفت :یک روز بعد از عروسی...(حذف شد)
گفتم: ای آقا!با شما مزاح کرده شما چرا باور میکنید؟این اتفاقات در اروپا هم نمی افتد شما چطور باور میکنید که در مملکت ما اینگونه شود؟!!!
در یکی از شهرستانها یک خانم دانشجو میگفتند :تورا به خدا کمک کنید
یکی از اساتید دانشگاه ما به شدت مشکل اخلاقی دارد و به خانمهایی که با او راه نیان نمره نمیده حتی سه نقطه(احتمالا منظورش از سه نقطه این بوده که با خانمها شوخی هم می کند یا یک چیزی تو همین مایه ها)و بعضی از خانمها بخاطر سه نقطه این استاد خون گریه میکردند...
من این خانم را از شایعه پراکنی بر حذر داشتم و گفتم :امکان ندارد مرد ایرانی آن هم استاد دانشگاه و متاهل چنین فکری به ذهنش خطور کند این حرفها چیه که شما میزنید؟!!!
یک تماس تلفنی داشتم که میگفتند:یک خانم و آقای متاهل...(حذف شد)
اما من که باور نکردم و مطمئنم اینها اشتباه میکنند!
اتفاقا در سوالات اینترنتی هم این موارد زیاد شده و ازین سوالها خیلی میپرسند اما فکر کرده اند ما ساده ایم و باور میکنیم.اینها عده ای از افراد مزدور هستند که میخواهند از مشاوره های اینترنتی سوءاستفاده کنند و محیط جامعه ما را بد جلوه دهند .
اما کور خوانده اند ما زرنگتر ازین حرفها هستیم!
شایعات در این زمینه خیلی زیاد است اما شما باور نکنید.
بنده خودم خیلی ازین شایعه ها را باچشم خودم دیدم اما باور نکرده ام!
یک آقای روحانی در منبرش درباره غیرت صحبت کرده بود ،پس از منبر به او اعتراض کرده بودند.
من گفتم:اعتراضشان وارد است! شما خجالت نمیکشید که برای مردان ما از غیرت حرف میزنید؟مگر کوچکترین بی غیرتی در این کشور دیده اید ؟ در جامعه ای که غیرت در آن فوج میزند این حرفها چه معنایی دارد؟!
شما باید از انسانهای متحجر حرف بزنید. مشکل مملکت ما این متحجر ها هستند:
کسانی که به دخترشان میگویند در شهر خود ما دانشگاه برو
کسانی که اجازه نمیدهند همسرشان تنها به بازار یا جاهای دیگر برود
حتی بعضی از این انسانهای متحجر در مهمانیها محل نشستن خانمها و آقایان را جدا میکنند!
اینکه مرد همسرش را جلوی مردان دیگر با اسم کوچک صدا نمیزند و میگوید مادر فلانی یا حاج خانم عین تحجر و دگم بودن است.
و خیلی دیگر ازین موارد که خودتان بهتر از من میدانید.
درد جامعه ما از این تحجر هاست. همه بدبختی ما ازین دگم بازیهاست.انسان دلش خون میشود وقتی میبیند در جامعه به این پاکی مرد به همسر و دخترش میگوید:در خیابان آرایش نکن!
دو تا آقا میگفتند: ما به همسرانمان گفتیم:چادر را بردارید و مانتویی شوید اما قبول نکردند
ببینید مرد روشنفکر و زن امل را.
اگر این خانم ها هم در دانشگاههای ما درس خوانده بودند این افکار قدیمی و پوچ از ذهنشان خارج میشد.
....................................
زنده باد غیرت مرده باد تحجر
در پایان از اینکه وقت شما را گرفتم معذرت میخواهم.اما بخاطر وجود شایعاتی در این زمینه بنده لازم دیدم مشت محکمی بر دهان یاوه گویان بزنم.
چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ
خوش باش که بعد از من و تو ماه بسی
از سـلخ بـه غره آیــد از غـره بـه سلخ
نکاتی درباره معماری منازل در مناطق جنوب کشور
دبستان دکتر محمود افشار
دبستان هدایت
روش مذاکره قدرتهای بزرگ
سفرنامه قونیه 3
سفرنامه قونیه 2
سفرنامه قونیه
انساندوستی!
رابطه علم و تهذیب نفس
عدم ورود دین داران به عرصه های مهم و پیامدهای آن
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 186
کل بازدید :441958
اندکی از آنچه ذهن ما را پر کرده ... طلبه حوزه علمیه خادم اهل بیت علیهم السلام
رادیو معارف [102]
تفسیر نور [73]
شبکه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف [202]
پایگاه آیت الله سیستانی مدظله العالی [136]
پایگاه آیت الله مکارم [193]
پرسمان [101]
مکتب السید محمد باقر المهری [120]
فرهنگستان زبان فارسی [285]
الغدیر(اشکنان) [182]
[آرشیو(10)]
معضلی به نام دانشگاه آزاد
کمک
شب عید
وحدت
سیزده به در...س
بهار من نیامد
9 ربیع
عشق
سفرنامه عمره 1386
. کشکو ل
اشعار
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
بهار 1386
پاییز 1385
فروردین 91
بهمن 90
دی 90
مهر 90
تیر 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
مهر 89
خرداد 89
آبان 88
تیر 88
فروردین 88
بهمن 87
شهریور 87
تیر 86
خرداد 86
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
زمستان 94
تابستان 95
بهار 97
پاییز 97
آب وآتش
یک روحانی
دولت عاشقی(کبوتر بین الحرمین)
تا آسمان
حامد
میثم رشیدی
دانشناپذیر
استاد بابایی(رئیس انجمن قلم حوزه)
منتظرم تاکه اوبرگردد
فانوس
آینه جادو(سید ابوالفضل محمدی)
کیمیای قلم
حدیث نفس
انتظار(محمد علی پناهی )
خلوت دل
نازترین احساس
مکتب امام صادق علیه السلام
گریبان فطرت
مهرستان
کلبه عاشقی
دانلود دانلود نرم افزار و مقاله