-
پیشگامان سکولاریسم عرب
نخستین نخبگان سکولار شامل گروهى از اعراب مسیحى بود که در کالج پروتستان سورى آموزش یافته بودند و سپس در مصر سکنى گزیدند. چهره هاى مهم این گروه شِبلى شُمیّل (1917 _ 1850)، فرح آنطون (1922 _ 1874)، جرجى زیدان (1914 _ 1861)، یعقوب صوروف (1917 _ 1852)، سلامه موسى (1958 _ 1887) و نیکولا حداد (1954 _ 1878) بودند. مجلات «المقتطف» و «الهلال» به ترتیب تاسیس شده در 1876 و ،1892 مورد استفاده نویسندگان و متفکران وابسته به این گروه قرار مى گرفتند.
اندیشه سکولاری نظریهای است که تلاش میکند عقل و اندیشه بشری را جدا از هر نوع معرفت آسمانی و غیر این جهانی، به درک جهان وا دارد و مستقلاً فلسفه و معرفت این جهانی و نظام و آیین سیاسی و اجتماعی انسان را تنظیم نماید.
نخستین مروجان سکولاریسم در جهان عرب روشنفکران مسیحی در سوریه و لبنان بودند.
-
1- مسیحیان عرب
جریان روشنفکری مسیحی عرب که قلمرو نفوذ فکری و فرهنگیشان از شامات به مصر کشیده شد، غرب را به عنوان یک خطر تصور نمیکردند بلکه الگویی میدانستند که باید از آن پیروی کرد
افکار و اندیشههای متفکرین غرب از قبیل منتسکیو، روسو، ولتر، اگوست کنت، ارنست رنان، جان استوارت میل، داروین، اسپنسر از طریق متجددین مسیحی عرب زبان (از قبیل فرح آنطون و شبلی شمیل) به عربی ترجمه و منتشر شد.
فرح آنطون (1922 _ 1874) که در 1897 از طرابلس به قاهره مهاجرت کرد براى ترویج دیدگاه هایش بررسى زندگى و فلسفه ابن رشد را برگزید. وى به شکلى چنان گسترده تحت تاثیر آثار «ارنست رنان» بود که حورانى او را استاد آنطون مى داند. آنطون معتقد بود که جدال بین علم و دین تنها با قرار دادن هر یک در حوزه شایسته خود قابل حل است
فرح آنطون روش علمی جدید را در اصطلاح کلاسیک بیکن یعنی «تجربه، مشاهده و تصدیق» مبنایی برای تفکر معرفی کرد و در گفتگویی با عبده خواستار تفسیر قرآن بر اساس روش جدید علمی شد
-
هدف آنطون برقرارى بنیان هاى عقلانى دولتى سکولار بود که در آن مسلمانان و مسیحیان بتوانند در جایگاهى برابر مشارکت نمایند. تاکید آنطون بر اثبات بطلان آنچه وى «بخش غیرضرورى» نامید قرار داشت: یعنى انبوه قوانین. دومین شرط جهت برقرارى سکولاریسم جدایى قدرت هاى دنیوى و معنوى بود: به این دلیل که تفکیک این دو قدرت در مسیحیت تساهل را در نزد مسیحیان به نسبت مسلمانان سهل الوصول تر ساخت. آنطون افزود که اگر در حال حاضر کشورهاى اروپایى بیشتر اهل تساهل اند، این نه به خاطر مسیحى بودن آنها، بلکه به این علت بود که علم و فلسفه جزم اندیشى دینى را طرد کرده و تفکیک قدرت ها صورت گرفته بود.
شبلی شمیل (1850 - 1917) لبنانی از فارغالتحصیلان کالج پروتستان سوری بود که بعد از پایان تحصیل به فرانسه رفت و آنگاه به مصر بازگشت و تا پایان عمر در آنجا به سر برد. او با رویکرد تجربهگرایی، راه برون رفت از عقبماندگی جامعه و تفکر را رها کردن علوم و معارف نظری و کلامی معهودی میدانست که به تعبیر او اندیشمندان مسلمان قرنها خود را در بند آن گرفتار کردهاند. شمیل شیفته علوم جدید و نظریه تکامل داروینی بود و تحلیل اجتماعی او سخت متأثر از نظریه تطور طبیعی میباشد. شمیل راه اصلاح جامعه را جدایی دین از سیاست میداند، همان طوری که در غرب اتفاق افتاد و بزعم او باعث رشد و ترقی علم و جامعه شد
این جریان که شخصیتهای مسیحی فراوانی را دربر میگیرد برای فائق آمدن بر مسأله عقبماندگی در مقابل جریان تجدد و پیشرفت غربی، بر دو چیز تأکید میکند، یکی رویکرد علمی به طبیعت، و دوم رویکرد سکولاری به جامعه و سلب قدرت سیاسی از دین و محدود کردن آن در حوزه ارتباط فرد با خدا
سلامه موسى (1958 _ 1887) که وجوب تفکیک قلمرو دانش و قلمرو دین را لازم دانست، تاکید داشت که مذهب در نتیجه نفوذ نهادهاى دینى و روحانیان، سرشت مترقى خود را تغییر داده و به بار سنگینى بدل شده بود. وى بر آن بود که اثبات کند ادیان موضع یکسانى در برابر آزادى اندیشه و رهایى ذهن دارند. او شدیداً اعتقاد داشت که «جامعه نمى تواند پیشرفت یا ترقى کند مگر اینکه نقش مذهب در خودآگاهى بشر محدود شود
-
2- سکولاریستهای مسلمان
وقتی که طهطاوی اصل حسن و قبح عقلی را همان اصل عقلانیت در فرهنگ سیاسی و اجتماعی فرنگیان بیان میدارد و آن را تمجید میکند به نوعی نفوذ اندیشه سکولاری را در خود نشان میدهد
نسل بعدى اندیشمندان سکولاریست عرب، اغلب پیروان محمد عبده (1905 _ 1849) بودند.
عبده به هنگام اصرار بر اصلاحات اعتقاد داشت که مى باید یک سیستم حقوقى مدرن از درون شریعت و نه مستقل از آن ایجاد گردد
عبده در تلاش براى تطبیق اندیشه هاى اسلامى با اندیشه هاى غربى استدلال کرد که مصلحت در اندیشه اسلامى با منفعت (utility) در اندیشه غربى مطابقت داشت. بدین سان، وى شورا را با دموکراسى و اجماع را با توافق عمومى (consensus) معادل دانست. در باب مسئله اقتدار عبده تاکید کرد که اقتدار حاکم، قاضى یا مفتى از نوع عرفى بود. وى شدیداً اعتقاد داشت که اجتهاد باید احیا گردد «چرا که مستحدثات و مسائلى که براى اندیشه اسلامى جدید هستند نیازمند توضیح اند.» عبده هوادار سیستم پارلمانى بود. او به دفاع از پلورالیسم پرداخت و این ادعاها که تکثرگرایى موجب تزلزل در وحدت امت مى شود را با این استدلال که ملل اروپایى به این دلیل دچار تجزیه نشدند رد کرد. عبده نتیجه گیرى کرد که «غایت این دو (اندیشه اسلامى و اندیشه مدرن) یکسان است. تفاوت تنها در روشى است که در جهت محقق ساختن هدف دنبال مى کنند
-
علی عبدالرازق
علی عبدالرازق (1888 - 1966) یکی از شخصیتهایی است که به دفاع از جدایی دین و سیاست پرداخت. او با نوشتن کتاب «الاسلام و اصول الحکم» مبانی حکومت اسلامی در فقه اهل سنت را به نقد کشید.
در سال هاى بعد اثر عبدالرازق منبع اصلى تمهیدات سکولاریست ها در مبارزه سخت علیه اعتبار قانون اسلامى یا شریعت بوده است. این کتاب، اندیشه رد تفاسیر رایج را باب کرد و آنها را با جایگزینى نظریات جدیدى که غالباً بر پایه آرا و نوشته هاى شرق شناسان درباره اسلام قرار داشت، دستخوش دگرگونى ساخت
خلاصه مدعای عبدالرازق مبنی بر اینکه اسلام رسالت است نه حکومت، دین است و نه دولت، واینکه دلیلی بر خلافت و حکومت شرعی وجود ندارد، به این شرح است:
1- فقدان دلیلی شرعی بر شرعی بودن خلافت:
به نظر او خلافت به معنای ریاست عامّه به نیابت از رسول، در همه امور دینی و دنیایی مردم، از منشأ مشروعیت صریحی در کلام علماء اسلام برخوردار نیست. زیرا برخی منشأ آن را خدا میدانند و برخی منشأ آن را مردم، ولی هیچ دلیلی از کتاب و سنت بر آن وجود ندارد؛
2- او ضمن نفی هر نوع دلیل بر وجوب نصب خلیفه و امام از سوی مردم (به عنوان وظیفه شرعی) در قرآن و سنت، همه آیاتی که بر وجوب نصب خلیفه و یا شرعیت خلافت بر مسلمین، اقامه شده است، را به مصادیق خاصی تأویل میبرد، مثلاً میگوید مقصود از )أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ( امراء عهد رسول و بعد او قضات و فرماندهان جنگ میباشند؛
3- از نظر او، استفاده شرعیت حکومت از این قبیل آیات، تحمیل بر آیه است و اگر بنا بر تحمیل چیزی بر آیه باشد، حداکثر بتوان گفت که آیه در صدد بیان تصدّی امورات مسلمین از ناحیه عدهای از مردم است، ولی این معنا اعم از خلافت اصطلاحی است، زیرا حکومت مفهومی مستحدثه و اخص از آن میباشد؛
4- او حتی منکر وجود روایاتی است که بتواند دینی بودن خلافت را اثبات کند لذا میگوید اگر چنین روایاتی بود، علماء آن را مقدم بر اجماع ذکر میکردند. و اما روایاتی مثل «الأئمة من قریش» یا «من مات و لیس فی عنقه بیعة فقد مات میتة جاهلیة» و دیگر روایاتی که اهل سنت به آن تمسک میکنند، از نظر عبدالرازق بر فرض صحت آنها، باز دلالتی بر خلافت اصطلاحی که معنائی مستحدثه است، ندارد و نمیتوان لغت اسلام را بر آنها حمل کرد؛
5- از نظر او بر فرض قبول دلالت آیات و روایات بر این معنای مستحدثه از خلافت، اما نمیتوان پذیرفت که خلافت یک عقیده یا حکم شرعی است، این مثل آن است که حضرت عیسی7 بگوید: «کار قیصر را به قیصر واگذارید» این جمله نشان نمیدهد که حکومت قیصر جزء شریعت است؛
6- عبدالرازق دلیل اجماع را که اهل سنت برای شرعیت خلافت و حکومت در اسلام بیان میدارند به این دلیل مخدوش میداند که اجماع مسبوق به غلبه و اجبار حاکمان بر مشروعیت خود بوده است، لذا فاقد ارزش خواهد بود؛
7- او همچنین این دلیل عقلی اهل سنت را که «اجراء احکام و شعائر دینی و نیز صلاح حال ملت و رعیت در گرو امر خلافت و امامت است، پس امامت و خلافت مسألهای شرعی است»، به این دلیل ناتمام ارزیابی میکند که همه ملتها صرف نظر از دین، رنگ و نژاد، نیازمند حکومتی هستند که امورات آنها را اداره کند اما این ضرورت، شرعی بودن حکومت یا دینی بودن آن را اثبات نمیکند؛
8- در قرآن و سنت هیچ دلیلی که حکومت مورد نظر قائلین به آن را اثبات کند وجود ندارد و ضرورت حکومت امری عرفی است. نهایت چیزی که بتوان بر قرآن تحمیل کرد این است که از نظر قرآن گروهی از مسلمین باید امورات آنها را مدیریت کنند ولی بقاء دین و حفظ عزت آن در گرو نوع خاصی از حکومت نیست؛([1])
9- از نظر عبدالرازق وقتی میتوان ادعا کرد که حکومت جزئی از رسالت پیامبر بود که بتوان اثبات کرد که پیامبر دو وظیفه داشت، یکی تبلیغ دین و دیگری تنفیذ و اجرای آن، در حالی که وظیفه دوم مدارک و شواهدی برای اثبات ندارد. او از این هم فراتر رفته میگوید: تنفیذ و اجرای دین با معنای رسالت منافات دارد زیرا طبیعت دعوت دینی بر موعظه و ارشاد مبتنی است نه تنفیذ و اجراء. تنها راهی که عبدالرزاق پیش میگیرد آن است که اسلام رسالت است نه حکومت، و دین است نه دولت.([2])
[1]. عبدالرازق، علی، الاسلام و اصول الحکم، ص 123 و 138.
-
[2]. همان، ص 144 - 145.
-
طه حسین
-
طه حسین (1889 - 1973)
او در دو حوزه تمدنی و فرهنگی، گرایش شدید خود را به غرب نشان داد.
مهمترین دغدغه او در کتاب مهم «مستقبل الثقافة فی مصر» اثبات این مطلب است که پیوند تمدنی مصر با یونان و غرب بسیار تاریخیتر و با سابقهتر از پیوندش با شرق است.
در حوزه تمدنی معتقد است که عقل انسانی شرقی و غربی ندارد بلکه یکی بیشتر نیست لذا بین عقل مصری و عقل اروپایی تفاوتی وجود ندارد. یکی از اندیشههای محوری او این است که ارتباط عقل مصری با فرهنگ و تمدن اروپایی بیش از ارتباطش با شرق است.
طه حسین میگوید: عقل اروپایی از سه عنصر تشکیل میشود:
1. تمدن یونان (که خود مرکب از علوم ادبی، فلسفه و فن یونانی است)
2. تمدن رومی (که همان حقوق و سیاست رومی است)
3. آموزههای مسیحیت از قبیل دعوت به خیر و نیکوکاری؛
از نظر او عناصر سهگانه فوق در عقل مصری وجود دارد زیرا فلسفه، فن و آثار ادبی و از سوی دیگر حقوق و سیاست در عقل مصری به همین عناصر تمدنی یونان و روم باز میگردد همان طوری که تعالیم و آموزههای اسلام متمّم تورات و انجیل است (طه حسین، مستقبل الثقافة فى مصر، ص 38).
نتیجهای که طه حسین از این استدلال میگیرد این است که مسیر ما برای اصلاح سیاسی، تربیتی و آموزشی جز راه رفته غرب نیست. باید تن به این راه و خیر و شرش، زشت و زیبایش و پسند و ناپسندش داد (همان، ص 54).
به نظر او اولاً قرآن امور سیاسی را نه به صورت اجمال و نه تفصیل نظاممند نکرده است بلکه یک سلسله حدود کلی و عامی مثل امر به عدل و احسان، نهی از فحشاء و منکرات، و... را تعیین نمود اما تنظیم و تدبیر امورات را به عهده خود مردم گذاشت تا با حفظ این حدود کلی، هرگونه که خواستند عمل کنند (طه حسین، الفتنة الکبرى (عثمان)، ص 24).
و ثانیاً در سنت و سیره پیامبر هم نظام خاصی برای حکومت و سیاست تعیین نشده است و پیامبر احدی را برای خلافت بعد خود مشخص نکرد. چه اینکه بیعت اسلامی همان عقد اجتماعی است که بین حاکمان و محکومان بسته میشود.
بنابراین حکومت یک امر آسمانی که بر پیامبر نازل شده باشد و مردم در آن تأثیری نداشته باشند نیست، بلکه نقش پیامبر فقط دعوت و خواستن از مردم، مشاوره گرفتن از ایشان بود و اگر هم از دستورات پیامبر سرپیچی میشد، پیامبر عقوبت نمیکرد بلکه او را به خدا میسپرد. پس از این جهت بین اسلام و مسیحیت فرقی نیست همانطوری که مسیح چنین گفت: «کار قیصر را به قیصر واگذارید و کار خدا را به خدا» (همان، ص 24 – 25).
-
لیبرالیسم در ایران
میزا صالح شیرازی نخستین مروج لیبرالیسم در ایران که به اتفاق چهار نفر دیگر در سال1226 ق (1811 م ) به فرمان عباس میرزا نایبالسلطنه (پسر فتحعلی شاه) و وزیر او میرزا عیسی قائممقام برای تحصیل از تبریز به انگلستان فرستاده شد و به عضویت فراماسونری درآمد. او در آثار خود به ستایش از نظام حکومتی انگلیس و تبلیغ لیبرالیسم پرداخت و ناشر روزنامه?کاغذ اخبار، نخستین روزنامه در ایران است.
سفرنامه او تبدیل به یکی از مهمترین آثار برای آشنایی ایرانیان با تمدن و تجدد غرب، مخصوصا ورود آرا و افکار نوی سیاسی اجتماعی شد.
موضوعاتی که میرزا صالح در اثرش مورد توجه قرار داده، عبارتند از: حکومت انگلیس و آغاز حکومت پارلمانی، قوانین، دستگاه قضاوت، مالیات، کلیسای کاتولیک و پروتستان و....
اثر یاد شده در ورود افکار جدید و مترقی اروپا مخصوصا ورود افکار جدید سیاسی در نوع و سطح خود یکی از مهم ترین آثار است، بیتردید، اشاره به مفاهیمی چون آزادی، انتخابات، مساوات و صحبت از نهادهایی نظیر پارلمان و... همچنین شرح رخدادهای مربوط به انقلاب کبیر فرانسه در ذهن خواننده ایرانی که در جامعه قاجاری زندگی میکرده تاثیرات شگرفی نهاده است؛
نایبالسلطنه عباس میرزا پسر فتحعلیشاه در دوران حاکمیت خود بر تبریز، شش نفر را روانه انگلستان کرد. این شش نفر عبارت بودند از: میرزا صالح شیرازی، میرزا جعفر مهندس، میرزا جعفر طبیب، میرزا رضا (مترجم فارسی ناپلئون بناپارت)، محمدعلی شاگرد قورخانه و میرزا حاجی بابا که خود در لندن مشغول تحصیل علم طب بوده است.
تلاشهای عباسمیرزا در اصلاحگری ناظر به علوم و فنون و جنبه مادی تمدن غرب برای رسیدن به پیشرفت با عدم توجه به مبانی نظری تمدن غربی بود (لیبرالیسم ایرانی، جهاندار امیری، ص 80). با مرگ عباس میرزا این حرکت فروکش کرد.
اصلاحگری امیرکبیر موج دوم جریان اصلاحگری و پیشرفت
این موج با رویکار آمدن سپهسالار گسترش یافته و به تدریج ابعاد فکری و نظری تمدن غرب را شامل شد (جهاندار امیری، ص85).
شاهبیت مشترک محصلین، هنرآموزها، دولتمردان و درباریهائی که نخستین بار با غرب آشنا شده بودند، شیفتگی، تعجب و تحیر نسبت به تمدن غرب بود. این رویکرد به خصوص در اواخر عصر قاجار و در مشروطه با رویکرد یا ویژگی دیگری همراه شد که عبارت است از تحقیر فرهنگ سنتی و بومی؛ گوئی که عقائد و فرهنگ سنتی مانعی بزرگ بوده و مادامی که از شر آن خلاص نشوند به پیشرفت غربی نائل نمیشوند (لیبرالیسم ایرانی، جهاندار امیری، ص82-83).
-
ادوار تاریخی لیبرالیسم در ایران
-
از سه دوره میتوان یاد کرد:
1. لیبرالیسم عصر مشروطه (دوره اول)
2. لیبرالیسم عصر پهلوی (دوره دوم)
3. لیبرالیسم بعد از انقلاب اسلامی
در دوره نخست، لیبرالها اصلیترین نمایندگان و حامیان استعمار انگلیس در ایران هستند. نقش آنها ایجاد زمینههای ترویج مدرنیسم و موجسواری بر جنبش عدالتخواهی در مشروطه، و محدود کردن نفوذ روحانیت بود.
منورالفکران مشهور دوره مشروطه: میرزا صالح شیرازی، زینالعابدین مراغهای، امینالدوله، عبدالرحیم طالبوف، میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکمخان ناظمالدوله
مراغهای صاحب «سیاحتنامه ابراهیمبیگ» یکی از نویسندگان عصر مشروطه، در این کتاب به ستایش وضع سیاسی انگلیس و دموکراسی غرب و طرح جدایی دین از سیاست پرداخته است.
میرزا فتحعلی آخوندزاده از معروفترین مروجین لیبرالیسم و غرب در دوره مشروطه
میرزا ملکمخان آئینه تمامنمای لیبرالیسم و پدر فکری روشنفکری ایرانی
تأمین نیازهای ضروری علمی و فنی عامل اصلی روی آوردن نخبگان و دولتمردان گذشته در اخذ علوم و فنون غرب بوده است ( مثل شکست در جنگ با روس) ولی به دنبال آن شیفتگی و خودباختگی و تحقیر فرهنگ خودی به وجود آمد.
علت آن شیفتگی و این خودباختگی چه بود؟ مشاهده عقب ماندگی خود و رشد علمی و تکنولوژیکی غرب، آیا در کنار آن غفلت از فرهنگ خودی و میراث اسلامی است یا تغافل و تحقیر آن؟
-
سکولاریسم در جهان عرب
سکولاریسم در عربى به «عِلمانیه» واژه اى جدید از ریشه عِلم یا به شکل «عَلَمانیه» مشتق از «عالَم» ترجمه شد.
-
زمینههای غربگرائی در دنیای اسلام
-
زمینههای اجتماعی و سیاسی
1- نقش حکومت و قدرت
2- تهاجم و اشغالگری غرب
-
زمینههای فکری و فرهنگی
1- اعزام دانشجویان به غرب
2- تأسیس مراکز علمی و موسسات آموزشی جدید
3- تبلیغ مبشرین مسیحی و هیأتهای مذهبی اروپایی
4- نقش کتب، مجلات، مطبوعات، و وسائل ارتباط جمعی
5- رکود فکری جامعه اسلامی
-
حوزههای غربگرائی در دنیای اسلام
-
1- حوزه فلسفی و معرفتی (مکاتب فلسفی، نظریهها، روشها اعم از مدرنیته و پست مدرن)
-
2- حوزه فرهنگی (عقائد و باورها، اخلاق و ارزش ها، رفتار و آداب و رسوم، ارتباطات و نمادها)
-
3- حوزه علم و تکنولوژی و رسانه ها
-
4- حوزه جامعه و سیاست (رویکرد لیبرالی در حوزههای سیاسی و اجتماعی، ناسیونالیسم در عرصه قومگرایی و ملیت، و رویکرد سکولاریسم در حوزه جامعه و سیاست)
-
غرب گرائی در حوزه معرفتی و فلسفی
-
جریانهای تجدد
-
مهمترین جریانهای تجدد در دنیای اسلام:
1. لیبرالیسم
2. سکولاریسم
3. ناسیونالیسم
4. ماتریالسم
5. سوسیالیسم
6. ساینتیسم و پوزیتیویسم
7. اومانیسم
8. اگزیستانسیالیسم
9. فمنیسم
10. هرمنوتیک
11. پدیدارشناسی
-
لیبرالیسم در جهان عرب
در رویکرد لیبرالیسم هستی فرد مقدم بر جامعه و نهادها و ساختارهای آن است و به تعبیر آنتونی آربلاستر، برای فرد ارزش اخلاقی والاتری از جامعه یا هر گروه و جمعی قائل میشود. حقوق و خواستههای فرد مقدم بر حقوق و خواستهای جامعه قرار دارد
لیبرالیسم خواهان حمایت از حقوق و آزادیهای فرد در مقابل دولت و افکار عمومی است
-
1- رفاعه طهطاوی
رفاعة طهطاوی (1801 - 1873) نقش برجستهای در نیمه نخست قرن نوزده در عرصه تحول فرهنگی و ترویج برخی آموزههای لیبرال دمکراسی داشتهاند
تألیف دو کتاب به نامهای «تخلیص (خالص کردن) الأبریز (طلای خالص) فی تلخیص (خلاصه کردن) باریز» (سال 1834) و «مناهج الألباب المصریه فی مباهج الآداب العصریه» (سال 1869) توسط طهطاوی و ترویج اندیشه آزادی و قانون اساسی در مصر
ترویج مفاهیم جدیدی از قبیل ملت، وطن، حریت، جمهوریت بر اساس ظواهر نصوص دینی در مصر توسط طهطاوی.
ترجمه و شرح اصول و عقائد لیبرال دموکراسی فرانسه به صورت جدی در دستور کار طهطاوی قرار گرفت تا از این طریق مصریان بلکه جوامع اسلامی را با اندیشههای نو آشنا کند. محدودیت حکومت و سلطه پادشاه به وسیله قانون و اینکه سیاست فرانسویان همان «قانون مقید» است و نیز مبتنی بودن قوانین آنها بر حقوق طبیعی برخاسته از عقل نه الهام از کتب دینی، آموزههایی است که طهطاوی آنها را برجسته میکند
او مواد و قوانین اساسی فرانسه را برخاسته از تدبیر عقلانی آنها برای ایجاد عدل و انصاف به عنوان مبنایی برای آبادانی کشورشان ارزیابی کرده و اظهار میدارد: «و ان کان غالب ما فیه لیس من کتاب الله تعالی و لامِن سنّة رسوله»
رویکرد طهطاوی به غرب مملوّ از خوشبینی به علوم و فنون و نظامهای سیاسی و اجتماعی آنها است و آن را به عنوان الگویی برای رشد و ترقی مطرح میکند و نیز بعد استعماری و بخصوص پیامدهای فرهنگی و اجتماعی آن برای جوامع اسلامی از توجه خاصی برخوردار نیست
-
2- احمد لطفی السید
دیگر شخصیتهای تأثیرگذار در جریان لیبرالی میتوان به احمد لطفی السید(1872 - 1963) اشاره کرد
او سردبیر مجله «الجریدة» بود و این مجله سخنگوی جریان روشنفکری لیبرال محسوب میشد و بیشتر روشنفکران معاصر این دوره از قبیل محمد حسنین هیکل، طه حسین وسلامه موسی نخستین آثار خود را در این روزنامه منتشر کردند
احمد لطفی السید(1872 - 1963)آزادی سیاسی را برترین نمونه حقوق طبیعی انسان و جوهره جامعه سیاسی میداند. او معتقد است که منافع و حقوق فردی نباید به نام پاسداری از مصالح جمعی محدود شود و از این رهگذر اقتدار دولت باید به حداقل برسد.
لطفی السید حکومت و احکام سیاسی را وقتی مشروع میداند که از پشتوانه رأی آزاد مردم برخوردار باشد و اتفاق آزادانه همگانی قانون را برای حکومت و افراد الزامی خواهد کرد
-
3- قاسم امین
قاسم امین (1865 - 1908) از شاگردان عبده، در فرانسه با آراء روسو، جان اسوارت میل و هربرت اسپنسر آشنا شد. تنها راه نجات از عقبماندگی را پیروی از تمدن غربی و تعلیم وتربیت آنها میداند و اظهار میدارد که محال است شاهد اصلاح جامعه باشیم مگر آنکه بر اساس علوم و معارف عصر جدید جامعه را تأسیس نماییم.
مهمترین اندیشه قاسم امین، آزادی زنان بود و در این باره «محرّر المرأة» لقب گرفت
استدلال او در کتاب «تحریر المرأة» (سال 1899) با استفاده از نصوص اسلامی بر تساوی حقوق زن و مرد. ایشان با استفاده از آیات قرآن و احادیث نبوی بر آزادی بیحجابی زنان استدلال میکند و حجاب را نه از اسلام بلکه امری بیرونی و نوعی بدعت در اسلام تلقی کرد.
از نظر او علت اساسی انواع مظالم بر زنان بلکه علت اساسی مفاسد اخلاقی و عقب ماندگی، استبداد سیاسی است که روح استبداد را در همه ارکان جامعه نهادینه کرده است لذا مهمترین راه خروج از این بنبست را حریت و آزادی سیاسی معرفی میکند؛ همان راهی که غرب رفته است
او با استناد به تاریخ اسلام مدعی است که نمیتوانیم یک نظام سیاسی را در تاریخ اسلامی مشاهده کنیم جز خلافت و سلطنت مطلقه اما اثری از مظاهر نظام سیاسی دموکراسی به معنای حقیقی در آن وجود ندارد
-
توضیح سه جریان اصلی
-
1- جریان غربگرا
-
هر چند ممکن است جریان غربگرا به وجه استعماری غرب معترض بوده و حتی جنبشهایی را برای رهایی کشور خود از وابستگی سیاسی به غرب و اشغال نظامی آنها به وجود آورده باشند، اما در تحقق جامعه آرمانی خود از جهت اهداف، اصول و روشها، مدلی جز آنچه در غرب دیدهاند، نداشتند.
-
آنها به نوعی در پی غربی کردن جامعه، فرهنگ و معرفت بودهاند.
-
به تعبییر حمید عنایت، در نوشتههای جریان پیروی از تمدن غربی «همواره احساسی از مهر و کین آمیخته بهم در حق غرب آشکار است، مهر به فرهنگ غربی و کین به ستم استعمار غربی»
-
ویژگیهای جریان غربگرا
-
خطوط کلی نخستین جریان غربگرائی در دنیای عرب:
الف) تأکید بر زبان به ویژه عربیت و ناسیونالیسم عربی در دنیای اسلام به عنوان عامل وحدت بخش، به جای تأکید بر دین؛
ب) تأثیر پذیری شدید از فلسفههای مدرنیته و پست مدرن
ج) تفسیر عقلی (عقل مدرن) و تجربی از آموزههای دینی؛
د) الگو دانستن نسخه غرب، اخذ تمدن غربی و عدم احساس خطر از آن؛
هـ) جدائی دین از سیاست.
و) عقبنشینی از باورهای دینی به نفع تجدد در مواجهه و تقابل دین و تجدد.
این رویکرد نگران دین و سنت اسلامی نیست تا در چالشهای فکری و تمدنی به مقایسه، سنجش و توزین دست زند بلکه تنها نسخه پویائی جامعه و کمال آن را در پیروی محض از فرهنگ و تمدن غرب میداند
ز) در آثار و نوشتههایی که از متجددین و غربگرایان مسلمان باقی مانده است، استناد یا استدلال به متون دینی و یا تفسیر و قرائت خاصی از آن کمتر مشاهده میشود.
-
2- جریان اسلامگرا
-
در مقابل غربگرائی، همواره رویکرد دومی وجود داشت که از درون حوزه تفکر اسلامی پدید آمده نگران میراث گذشته و اندیشه و هویت جامعه اسلامی بود.
-
این رویکرد، دین را امری شخصی یا سطحی نمیدانست بلکه خواهان بازگشت به دین، احیاء دین و پیرایش آن بوده است.
-
رویکردی که در مقابل غرب، فرهنگ و ارزشهای آن میایستد اما علم و تکنولوژی و پیشرفتهای غربیان را میستاید و از تمدن آن به تناسب فرهنگ خود، عناصری را گزینش میکند.
-
رویکرد فوق خود جبهه بزرگی را تشکیل میدهد که مراتب بیداری، دقت، واقعبینی و جانبداری آن از فرهنگ و معرفت دینی در مقابل غرب متفاوت بوده و تفاوت خود را در اهداف، سیاستها و برنامهها بر جای گذاشته است.
-
در دنیای اسلام شخصیت های برجسته ای این جریان را نشان می دهد
-
سید جمالالدین اسد آبادی و شیخمحمد عبده در رأس این رویکرد در مصر قرار دارند.
-
سلفیون مصر و در رأس آنها رشید رضا پافشاری بیشتری در بازگشت به «سلف صالح» و ستیز با غرب از خود نشان میدهند و جبهه بزرگ اخوانالمسلمین را به وجود میآورند که اسلام حکومتی و سیاسی از مهمترین دغدغههای آنها بوده است.
-
ویژگیهای جریان اسلامگرا
-
. برخی از ویژگیهای این رویکرد را میتوان به شرح ذیل بیان کرد:
الف. یگانگی ملتهای مسلمان در برابر خطر سیاسی و فرهنگی غرب»؛
ب. «پیرایش عقائد مسلمانان از خرافات و تاریک اندیشی و بازگشت به شیوه سلف صالح»؛
ج. «هماهنگ کردن رهنمودهای دین با موازین عقل و مقتضیات جهان نو» و ضرورت اجتهاد در اندیشه دینی و تفسیر قرآن جهت سازگاری با علم و تمدن معاصر؛
د. تکوین بیداری اسلامی و جنبش آزادی خواهی در اواخر قرن 13 هجری
-
3- جریان تجدد دینی
-
رویکرد سومی که بازتابی از موج تجدّد را در بسیاری از کشورهای اسلامی نشان میدهد، رویکردی است که با فرض پذیرش میراث اسلامی، مدعی تجدد در تراث و نوگرائی در اندیشه دینی است،
-
جریانی که به صورت بنیادی و گسترده و تحت تأثیر شخصیتها و اندیشههای معرفت شناختی و فلسفی دنیای غرب، به بازخوانی و به تعبیر خود بازسازی اسلام و میراث اسلامی دست میزند.
-
رضوان جودت نویسنده و محقق سوری در کتاب «سؤال التجدید فی الخطاب الاسلامی المعاصر» ناشر: دارالمدار الاسلامی سال نشر: 2004 م، در فصل نخست با عنوان «اسلام معاصر و پرسمان نواندیشی» ابتدا تاریخچه مفهوم «التجدید» و دیرینه تاریخی آن توضیح داده می گوید: در دوران جدید، نخست امین الخولی با کتاب «التجدید فی الدین» در سال 1933م و وحید الدین خان (پاکستانی) در سال 1978 با کتاب «تجدید علوم الدین» به موضوع تجدید اندیشه دینی اهتمام گماردند.
-
این رویکرد به کلی چشم از دین نمیپوشد و آشکارا غرب را کعبه آمال خود قرار نمیدهد اما در موازین معرفتی و اجتماعی وامدار تفکر غربی بوده یا متأثر از آن است لذا عصری کردن دین و نوگرایی در اندیشه دینی را با اسلوب جدیدی پی میگیرد؛
-
نه صراحت رویکرد نخست را در شعار غربگرایی و دینزدائی دارد و نه مانند رویکرد دوم، در چارچوب اصول و روشهای مقبول دینی به دفاع از دین میپردازد؛
-
میراث اسلامی را امری تاریخی و تمدنی دانسته مدعی بازسازی آن به تناسب نیازهای عصری است. در این رویکرد دین فاقد زبان گویائی از خود و حتی فاقد ذات تلقی میشود و تنها شرائط تمدنی و تفاسیر متفاوت یا متعارض است که به تناسب شرائط فوق، اندیشه دینی را پدید میآورد
-
ویژگیهای جریان تجدد دینی
-
مهمترین ممیزات این رویکرد را میتوان به شرح ذیل بیان داشت:
الف. نقد سنّت و میراث اسلامی با بهرهگیری از مبانی فکری و فلسفی مدرن بخصوص نگاه هرمنوتیکی و به هدف تفسیر و بازسازی اندیشه دینی به تناسب دنیای نوین؛ لذا در این رویکرد، روشهای سنتی فهم نصوص دینی اعتبار خود را از دست داده و جای خود را به روشهای معرفتشناختی مدرنیته میسپارند؛
-
جریان تجددگرای دینی تلاش میکند دین را با علم مدرن و عقلانیت امروز، همخوان و همگرا و سازگار نشان دهد.
-
درواقع، غالب طرفداران این جریان، عقل امروز بشری و علم مدرن را اصل گرفته و مقوله دین را با آن میسنجند و درصدد مدرنساختن دین هستند.
-
قرائتی از دین ارائه میکنند تا به عقل مدرن نزدیک شود. بهعنوان مثال، مهندس بازرگان با تفسیر علمگرایانه، درصدد تبیین آموزههایی دینی بر میآید و حتی احکام طهارت را نیز با همین دیدگاه در کتاب «مطهرات در اسلام» مورد بحث قرار میدهد.
-
در فهم سنتی از دین، تردیدآفرینی میکنند و در جاهایی آن را کمارزش میشمارند. حاملان اندیشه سنتی دینی را مورد انتقاد خود قرار میدهند و گاهی آنها را تخطئه میکنند که روحانیت، بالاترین مصداق آن است.
ب. اندیشههای این رویکرد در حوزههای گسترده دینی نظاموار بوده و تلاش میکند تا مجموعهای بهم مربوط را در حوزههای فلسفی، معرفتشناختی، کلامی، سیاسی و اجتماعی سامان دهد؛
ج. بین دین و اندیشه دینی تفکیک ایجاد میکند، معرفت دینی را حکمالله تلقی نمیکند؛ و از اینجا است که بر ضرورت عصری سازی اندیشه دینی تأکید میشود. معرفت دینی مسلمانان و مجتهدان از اسلام، همواره در چارچوب شرائط تاریخی منظور میشود و تاریخ بخشی از هویت آن است لذا معرفت دینی نه صرفاً در ظرف تاریخ بلکه مقیّد به آن بوده و با تغییر شرائط نهادی جامعه و تاریخ، تغییر میکند
د. در این رویکرد دو چیز مانع تجدد در اندیشه دینی تلقی میشود:
یکی اندیشه دینی رایج مسلمین و مجتهدین حوزههای اسلامی که با گفتمان فکری و زمینههای روحی و روانی ویژه خویش، رویکرد تجدد در اندیشه دینی را برنمیتابند؛
دوم، شرائط اجتماعی و ساختاری جوامع اسلامی که به سادگی امکان عصری سازی اندیشه دینی را فراهم نمیسازد و تا زمانی که مدرنیزاسیون بخشهای گستردهتری از این جوامع را دربرنگیرد، گفتمان دینی مدرن پدید نمیآید
ه. ویژگی دیگر این رویکرد عملگرایی و معطوف بودن تئوری به عمل است.
تجدد در معرفت دینی صرفاً ذهن گرایی و فلسفیاندیشی نیست بلکه به هدف تغییر وضعیت موجود مسلمین به وضعیت مدرن است.
به عبارت دیگر، مطابق رویکرد فوق قرائتی از اسلام مطلوب است که از آن ایدئولوژی برای عمل و به تناسب زمان تولید شود و قهراً ایدئولوژیها به تناسب تاریخ مستمراً در حال تغییر بوده و رمز این تحول در اجتهاد نهفته است
تفاوت دو جریان غربگرا و جریان تجدد دینی
در رویکرد غربگرایی و تجدد معمولاً در مواجهه و تقابل دین و تجدد، از باورهای دینی به نفع تجدد عقبنشینی میشود و نگران دین و سنت اسلامی نیست تا در چالشهای فکری و تمدنی به مقایسه، سنجش و توزین دست زند.
در حالی که رویکرد «تجدد دینی» برای دستیابی به ترقی و مدرنیت، غالباً به انکار صریح مبانی اعتقادی و آموزههای اسلامی روی نمیآورد بلکه به تناسب روش و مشربهای مختلف، میکوشد تفسیر و قرائت نوینی از دین ارائه دهد. این رویکرد بیشتر دلمشغول معرفتها و دغدغههای زمانه است و تلاش میکند اسلام را با این دغدغه پیوند دهد؛ هر چند مبانی معرفتی و نوع روشی را که برگزیده است، چالشها و مشکلات معرفتی و اجتماعی فراوانی را به بار آورد
در آثار و نوشتههایی که از متجددین و غربگرایان مسلمان باقی مانده است، استناد یا استدلال به متون دینی و یا تفسیر و قرائت خاصی از آن کمتر مشاهده میشود در حالی که رویکرد «تجدد دینی» بسیار از این روش سود جسته است. در چند دهه اخیر، آثار ایشان با محوریت بازنگری و تفسیر مجدد میراث اسلامی و با نام «قرائتهای مختلف از دین»، مملوّ از آموزههای دینی است؛
رویکرد تجددخواه، کمتر به نقد غرب و مدرنیته میپردازد در حالی که در رویکرد تجدد دینی این نقد تا حدودی برجسته است و شاید در این خصلت، خود وامدار مدرنیته باشد که به نقد خویشتن میپردازد.
-
6. جریان انجمن حجتیه
این انجمن یک تشکل مذهبی است که هدفش مبارزه با بهائیت است. -
رهبری آن را از سال 1332 ه.ش، شیخ محمود ذاکرزاده تولایی، معروف به شیخ محمود حلبی در اختیار داشت که در نهضت ملیشدن صنعت نفت نیز فعال بود.
-
دغدغه اصلی این انجمن، مبارزه با بهائیت بود که توانست در دوران پهلوی جوانان زیادی را به تشکیلات خود جذب کند.
-
شاید بتوان گفت که این انجمن، در مقطعی، قویترین تشکیلات نیروهای مذهبی بود که چون در سیاست دخالت نمیکرد، توانست در سراسر کشور فعال شود و طمع نیروهای امنیتی و اطلاعاتی رژیم پهلوی را به خود جلب کند و از این طریق توانستند در این شبکه مذهبی نفوذ و اقدامات نیروهای انقلاب به رهبری امام (ره) را در بین توده مذهبی جامعه، کماثر کنند
-
این انجمن پس از انقلاب، سه گروه شدند:1. گروهی به انقلاب پیوستند، 2. عدهای نسبت به آن بیتفاوت بودند 3. و گروهی نیز در برابر آن صفآرایی کردند.
-
ترویج روحیه فردگرایی و غفلت از بُعد اجتماعی و سیاسی اسلام، ترویج معنویت و مهدویت و اسلام بیخطر و خنثی، غفلت از نقش رژیم پهلوی و آمریکا در ترویج بهائیت و اینکه دشمنان اصلی اینها هستند و بهائیت چیزی جز وسیله دینزدایی آنها نیست و... باعث شد که انتقادات تندی از سوی روحانیان انقلابی و در رأس آن امامخمینی (ره)، نسبت به این تشکیلات وارد شود
-
شیخ محمود حلبی پس از این انتقادات، تشکیلات را در سال 1362 ملغی اعلام کرد، ولی برخی نیروهایش تشکیلات را حفظ کردند و به فعالیت زیرزمینی خود ادامه دادند
-
از نخستن کتابهای منتشرشده در افشای ماهیت و عملکرد این انجمن و ارتباط برخی مسؤولان ارشد آن با ساواک و رژیم پهلوی، میتوان کتاب «در شناخت حزب قاعدین» ( نوشته عمادالدین باقی) را نام برد که نویسندهاش در دهه هفتاد، از نظراتش برگشت و از خدمات شیخمحمود حلبی تقدیر کرد. «جریانشناسی انجمن حجتیه»(انتشارات وثوق قم)، «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه»(نوشته حیدر رحیمپور ازغدی، انتشارات طرح فردا) و «از انجمن معارف تا انجمن حجتیه»(انتشارات بوستان کتاب قم) از جمله کتابهای مفید در نقد این جریان مذهبی است
-
7. جریان دفتر فرهنگستان علوم اسلامی
جریان فرهنگستان علوم اسلامی(آکادمی علوم اسلامی)، در اوایل انقلاب، در قم تاسیس شده بود. -
این مرکز علمی، توسط حجتالاسلام سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی، فرزند آیتالله آقا سیدنورالدین حسینی الهاشمی، از مراجع تقلید شیراز که فعالیتهای علمی و سیاسی و اجتماعی زیادی هم داشت، در قم پایهگذاری شد.
-
استاد سیدمنیرالدین حسینی که در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی هم نقش داشته و از شاگردان امام(ره) و هممسیر با نهضت ایشان بوده است
-
او در تئوریسازی و نظام حکومت اسلامی تأملات فراوانی داشت و مبانی فلسفی صدرایی را در عرصه نظامسازی برای انقلاب اسلامی، شکلگیری انقلاب فرهنگی واقعی و حضور حداکثریِ دین در زمینههای مختلف، ناکارآمد میدانست.
-
معتقد بود باید فلسفه جدیدی ابداع کنیم. وی با تأملات فراوان، فلسفهای ابداع میکند و بر اساس آن، به تبیین نظام ولایت فقیه و همچنین یک نظام سیاسی ـ اجتماعی میپردازد
-
البته این طرح، هنوز یک جریان مدون، دقیق و نظاممند نیست، و بعضی از مباحثی را که مطرح میکنند، شاید فقط خودشان دقیقاً میدانند که چه میخواهند بگویند.
-
استاد سیدمنیرالدین، شخصیتی خوشفکر، نظامساز، تئوریپرداز و صاحب نظریه بود ولی اجل فرصت ادامه تحقیقات و تجربه در اجتماع را به او نداد. ایشان در سال 1379 درگذشت.
-
هماکنون این جریان را حجتالاسلام سید محمدمهدی میرباقری هدایت میکند.
-
از دیگر شخصیتهای دفتر فرهنگستان علوم اسلامی، میتوان حجج اسلام علیرضا پیروزمند، عبدالعلی رضایی، جعفر حسینیان، مصطفی جمالی، صدوق، جعفرزاده و... را نام برد.
-
«تولید علم دینی»، «توسعه اسلامی»، «نقد مدرنیته و غرب» و «احیای تمدن اسلامی» از جمله دغدغههای این جریان فکری است
-
غالب منشورات این دفتر، بهصورت محدود و داخلی، تکثیر و توزیع شده است که غالب سخنان استاد سیدمنیرالدین شیرازی و سیدمحمدمهدی میرباقری، از جمله آنهاست. «نهضت تولید علم از منظر فرهنگستان علوم اسلامی» (جعفرزاده)، «تحلیل تکنولوژی و ماهیت آن» و «مهندسی تمدن اسلامی، الزامات و موانع» (رضایی)، از جمله آثار اعضای هیات علمی این جریان است که تا حدی بیانگر تفکرات این جریان علمی و مذهبی است.
-
8. جریان حوزه و روحانیت:
-
امتیاز این جریان نسبت به موارد دیگر، اتصال تاریخی طولانی با مردم است.
-
همچنین با توجه به دینیبودن مردم، روحانیت این امتیاز را دارد که امکان تاثیرگذاری بر مردم را داشته باشد.
-
اثرگذاری جریانهای دیگر معمولاً کُند و زمانبَر است. تجربه تاریخی ثابت کرده است چنانچه فاصلههایی بین جریانهای اجتماعی با روحانیت و مرجعیت ایجاد شود، در صحنه عمل، منتهی به عقیمشدن اجتماع و بروز انحرافات جدی در جامعه خواهد شد.
-
البته این جریان هم در درون خود دارای طیفهای زیادی است.
-
در مباحثی چون نظام سیاسی، رفتار سیاسی، نقش زن در اجتماع، دانشهای جدید، نحوه مواجهه با غرب و دستاوردهای آن، میراث کهن ملی، و... شاهد اختلافاتی در این جریان هستیم.
-
شاید بتوان این جریان در دوره معاصر را به سه دسته تقسیم کرد:
-
الف) جریان انقلابی
شروع جدی این جریان را میتوان فعالیتهای امامخمینی(ره) و ارائه نظریه ولایت فقیه از سوی ایشان دانست. -
این جریان بهشدت قائل به حضور اجتماعی و سیاسی دین است و از منتقدان جدی عزلتنشینی علما و سکوت حوزه در قبال مسائل جامعه و جهان است تا بدانجا که امامخمینی(ره) در این راستا، برای حضور دین در جامعه و تشکیل جامعه اسلامی، با حکومت ضد دین پهلوی به مبارزه برخاست و نهایتاً موفق به تشکیل حکومت اسلامی شد.
-
این جریان عمدتاً توسط یاران و شاگردان امام(ره) و برخی شاگردان درس فلسفه و تفسیر علامه طباطبایی(ره) مانند شهیدمطهری، شهیدبهشتی، شهیدمفتح، شهیدباهنر، و حضرات آیات خامنهای (رهبر معظم انقلاب)، منتظری، موسوی اردبیلی، فاضل لنکرانی، ابراهیم امینی، مصباح یزدی، نوری همدانی، جوادی آملی و... در حوزه های علمیه و سراسر کشور تبیین و تبلیغ میشد.
-
البته تنوع و تکثر در این جریان هم فراوان است، ولی ویژگی مشترک همه آنها اعتقاد به حضور سیاسی و اجتماعی دین در جامعه و توجه به جامعیت و همه ابعاد دین است. اگرچه هم عدهای از آنها مانند آیتالله منتظری نتوانست تا آخرِ خط با این جریان بمانَد
-
ب. جریان سنتی
این جریان تمایل به نقشآفرینی و حضور سنتی روحانیت در جامعه دارند و غالباً بدان بسنده میکنند. -
شاید بتوان امثال آیتالله گلپایگانی در ایران و آیتالله خویی در عراق را از چهرههای شاخص این جریان دانست. غالب شاگردان برجسته این اساتید نیز از شیوه و مشی اساتید خود پیروی کرده و چندان تمایل به حضور اجتماعی و سیاسی همهجانبه دین در جامعه ندارند.
-
همین امر باعث شده است تا تأثیرگذاری فراوانی بر بدنه سنتی جامعه و حوزه داشته باشند
-
ج. جریان ساختارشکن
شخصیت فقهی و علمی برجسته و قابل توجهی نمیتوان در این جریان یافت و بیش از اینکه یک جریان فکری باشند، جریانی کاملاً سیاسی هستند که مواضع فقهی هم میگیرند. -
نماینده شاخص این جریان، آیتالله یوسف صانعی است. ایشان غالباً فتاوایی صادر میکند که در تاریخ فقه شیعه سابقه نداشته است.
-
شاید امثال محسن کدیور و محمدتقی فاضل میبدی را بتوان چهرههای جوانتر این جریان دانست که در مواضع آنها، شیفتگی به غرب و تلاش برای سازگاری با مبانی نظری فرهنگ غرب مانند لیبرالیسم و حقوق بشر موج میزند.
-
جریان های فرعی در ایران
-
غیر از سه جریان فوق از جریان های دیگری هم می توان نام برد که در ایران وجود داشته است: (برگرفته از مقاله : انقلاب اسلامی و جریان های سیاسی، یاسر عسگری، منبع: ماهنامه سوره- شماره 45- بهمن 1388- سایت سوره مهر) البته برخی از این جریانها بیشتر سیاسیاجتماعی و یا فرهنگی هستند تا فکری
1. جریان صوفیه: جریان تصوف سنتی اشکال معتدل و افراطی دارند. این جریان به تاریخ تفکر مسلمین باز می گردد.
صوفیه عمدتاً دینستیز نیستند، اما یا فقهستیزند یا مرجعستیز؛ یعنی یا میگویند: کاری به فقه نداشته باشید، یا میگویند: احکام فقهی را قبول داریم(حتی وضو میگیرند، نماز میخوانند، احکام و مناسک عبادی را انجام میدهند) ولی مرجعیت را قبول ندارند و بهجای آن، از پیر یا قطب پیروی میکنند.
-
2. جریان شبه عرفان و معنویت گرائی کاذب
-
این جریان به خصوص در یکی دو دهه اخیر در کشورهای اسلامی به هدف تهاجم به معنویت اسلامی وارد شده است.
-
عرفانهای شرقی و غربی مانند عرفانهای هندویی، بودایی و سرخپوستی است. از مشخصههای عرفانهای شرقی، فردگرایی بدون توجه به جامعه است و عموماً بر نوعی مراقبه و تمرکز تأکید میکنند، نظیر آثار اوشو و کریشنامورتی. در عرفانهای سرخپوستی، توجه به کهانت و سحر و جادو موج میزند. غالب کتابهای نویسندگان آمریکای لاتین در حوزه ادبیات مانند کتابهای پائولو کوئیلو، بهدنبال ترویج این تفکرات هستند.
-
3. جریان سنتگرایان برخاسته از غرب:
در دهههای اخیر شاهد یک جریان ضد تجدد در غرب و به تَبَعِ آن در ایران هستیم. مشترکات این جریان عبارتند از: نامطلوبدانستن تمدن غربی، قائلبودن به اخلاق و معرفت دینی، توجه به معنویت، توجه به مشترکات ادیان مختلف، خردگریزی و نقد عقلانیت مدرن. -
مهمترین گروه ضد تجدد در غرب، سنتگرایان یا جریان «حکمت خالده» یا «خرد جاودان» است که ظهور جهانی داشته و در کشور ما نیز در یکی دو دهة اخیر، ظهور و بروز قابل توجهی داشته است.
-
اصول سنتگرایان را میتوان در پنج محور مطرح کرد:
1. وحدت متعالی ادیان؛2. کثرتگرایی (پلورالیسم) دینی؛
3. گرایش به عرفان و تصوف؛
4. انتقاد از غرب و دنیای مدرن
5. اعتقاد به علم و هنر قدسی.
-
رنه گنون، فریتهیوف شوئون یا فریتیوف شوآن (به آلمانی: Frithjof Schuon) مارتین لینگز، تیتوس بورکهارت، آناندا کومارا سوامی و... از شخصیتهای جهانی این جریان فکریاند که البته اکثرشان مسلمان شدهاند. در ایران، دکتر سید حسین نصر، نماینده شاخص این تفکر است
-
در دو گزاره میتوان دیدگاه واقعی این جریان را بیان کرد:
1. روح ادیان واقعی (مثل ادیان ابراهیمی و ادیان شرقی همچون هندویی و بودایی)، یکی است و در آن اختلاف نیست. به همین دلیل است که از این جریان به «وحدت متعالی ادیان» هم یاد میشود. آنها کثرت ادیان را تجلیات الهی میدانند و غالباً آنچه را که بهعنوان کثرت ادیان مطرح میکنند، اعم از ادیان آسمانی و زمینی است که ادیان و آیینی چون بودائیسم، هندوئیسم، تائوئیسم، کنفوسیوس و آیینهای سرخپوستی و بومی مناطق مختلف را شامل میشود. -
2.روح دین، همان بخش معنویت و قدسیت است.
این جریان با این دو اصل و از همین زاویه، به نقد مدرنیته میپردازند و بر این گزاره تأکید میکنند که تجدد، باعث شده است تا انسان از روح دین یعنی قدسیت، فاصله بگیرد. لذا معتقدند علم جدید و تکنولوژی جدید و توسعه جدید، از قدسیت فاصله یافته است. -
از مهمترین آثار سنتگرایان میتوان «بحران دنیای متجدد»، «سیطرة کمیت» و «نگرشی به مشرب باطنی اسلام و آیین دائو» (رنه گنون)، «شناخت اسلام» (فریتهوف شوان)، «جهانشناسی سنتی و علم جدید» و «کیمیا: علم جهان، علم جان» (تیتوس بورکهارت)، «گوهر و صدف عرفان اسلامی»(مارتین لینگز)، «معرفت و معنویت»، «دین و نظم طبیعت»، «معرفت و امر قدسی»، «قلب اسلام» و «نیاز به علم مقدس» (سید حسین نصر) را نام برد. برخی، کتاب «معرفت و معنویت» نوشته دکتر نصر را بهترین کتاب در معرفی جریان سنتگرایی میدانند.
-
4. جریان فردیدی
جریان ضد تجدد دیگر در ایران، جریان موسوم به هایدگریهای ایران یا فردیدیهاست. دکتر سیداحمد فردید، بنیانگذار و مروج اصلی این نحله در ایران و در نقد مدرنیته بسیار تحت تأثیر هایدگر است. -
کسانی چون دکتر داوری اردکانی، دکتر محمد مددپور، داریوش شایگان و داریوش آشوری (که دو شخص اخیر بعدها به فردید وفادار نماندند و از منتقدان جدی استاد سابقشان شدند)، جلال آل احمد (که در ابتدای کتاب «غربزدگی» مطرح میکند که این تعبیر را از فردید وام گرفتهام)، دکتر محمد رجبی (فرزند استاد علی دوانی و رئیس موسسه فرهنگی اکو)، سید عباس معارف (حکیم و موسیقیدان)، یوسفعلی میرشکاک(شاعر و منتقد)، محمدرضا جوزی، بهروز فرنو (رئیس کنونی بنیاد فرهنگی فردید) و دکتر شهریار زرشناس و... از شاگردان فردید هستند.
-
احمد فردید ( متولد1291ش، یزد) تحصیلات دانشگاهی را در آلمان و فرانسه در رشته فلسفه ادامه داد و بیشتر از همه، از فلسفه هایدگر استفاده کرد. وی با استفاده از فلسفه هایدگر ـ که نقد علم و تکنولوژی غرب بود ـ پایهای ایجاد کرد. درواقع، فلسفه فردید، نقد فلسفه غرب بود. فردید عمیقاً دغدغه فلسفی داشت و لذا میکوشید پایههای فلسفی غربزدگی و غربستیزی را مطرح کند. دکتر فردید اجازه نمیداد بحثها و درسهایش ضبط و چاپ شود و بدین جهت به «فیلسوف شفاهی ایران» معروف شد. وی بسیار نقاد و حتی بدبین بود و خیلی از روشن فکران دینی مانند بازرگان، شریعتی، مطهری، سروش و... از تیغ شمشیر نقد فلسفی او سالم عبور نکردند .استاد مطهری بنا به گفته فرزندش، وی را کفرشناس خوبی و نه اسلام شناس خوبی، میدانست. آل احمد هم متأثر از دکتر فردید، با روش ادبیات و نقد ادبیاتگونه به نقد غرب میپرداخت و کتاب «غربزدگی» را نوشت.
-
این جریان، به فلسفه ملاصدرا و ابنسینا نگاه مثبتی ندارند؛ چون معتقدند آنها از فلسفه یونان استفاده کردهاند. این گفتمان غربستیز، با غرب یونان باستان و فلسفه آن بهشدت مخالف است و لذا فلسفههایی مثل فلسفه اسلامی که از یونان باستان استفاده کردهاند، طبیعتاً مورد مهر و محبت این گفتمان قرار نخواهند گرفت. چنانکه دکتر داوری و دکتر مددپور هم مخالفت خود را با فلسفه صدرایی اعلام کردهاند.
-
یکی از شخصیتهای هوادار این جریان که تعلق خاطر جدی به این جریان و جریان سنتگرایی دارد، استاد اصغر طاهرزاده در اصفهان است که به فلسفه صدرایی توجه ویژه دارد و آثار فراوانی در نقد غرب و مدرنیته با این نگاه جدید دارد که «علل تزلزل تمدن غرب»، «گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی» و «فرهنگ مدرنیته و توهم» از جمله آثار اوست که از سوی انتشارات لبالمیزان اصفهان منتشر شده است.
-
از مهمترین آثار این جریان فکری میتوان به «دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان» (سید احمد فردید)، «مفردات فردیدی»(دیباج)، «اوتوپی و عصر تجدد»، «انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم»، «شمهای از تاریخ غربزدگی ما» و «شاعران در زمانه عسرت»(رضا داوری اردکانی)، «حکمت دینی و یونانزدگی در عالم اسلام»، «خودآگاهی تاریخی» و «درآمدی بر سیر تفکر معاصر» (محمد مددپور)، «مبانی نظری غرب مدرن» (شهریار زرشناس) اشاره کرد.
-
5. جریان مکتب تفکیک
حدود هشتاد سالی است که پارهای از دانشوَران حوزه دین، با ارائه دیدگاهی، درصدد تفکیک فلسفه و عرفان از معارف دینی برآمدهاند. آنها مدعیاند که با اتکا به آموزههای قرآن و اهل بیت(ع)، حکمتی ناب و خالص ارائه دادهاند که این نوع برداشت در سالهای اخیر به «مکتب تفکیک» مشهور شده است. -
این جریان را میرزا مهدی اصفهانی و آیتالله شیخ مجتبی قزوینی در حوزه مشهد راهاندازی کردند و حضرات آیات مروارید، میرزاجوادآقا تهرانی، فلسفی، سیدجعفر سیدان و استاد محمدرضا حکیمی از دیگر چهرههای این تفکر هستند
-
صاحبنظران کنونی این جریان، عنوان مکتب تفکیک را نمیپذیرند و آن را مکتب معارفی اهل بیت(ع) معرفی میکنند و به نامگذاری استاد محمدرضا حکیمی، بر این جریان، انتقاد دارند.
-
مکتب تفکیک بر این باور است که شناخت عقلانی و عرفانی را باید از شناخت دینی، تفکیک کرد و دین را به دور از این دو نگرش و بهشکلی خالص دریافت. ادعای مدافعان این مکتب آن است که خود به حقایق وحیانی دست یافتهاند و از این منظر، به نقد فلسفه و عرفان میپردازند تا حریم دین را از آنها بپیرایند.
-
«اعجاز القرآن»، «مصباح الهدی»، «ابواب الهدی»، «معارف قرآن» و «معرفه العلم» (میرزا مهدی اصفهانی)، «بیان الفرقان»(شیخ مجتبی قزوینی)، «عارف و صوفی چه میگویند؟»، «میزان الطالب» و «بحثی در فلسفه بشری و اسلامی» (میرزا جوادآقا تهرانی)، «مکتب تفکیک»، «اجتهاد و تقلید در فلسفه» و «معاد جسمانی در حکمت متعالیه» (استاد محمدرضا حکیمی) برخی از مهمترین آثار منتشرشدة این جریان و بیانگر آرا و نظرات آنهاست.
-
البته کتابهایی نیز اخیراً در نقد این مکتب منتشر شدهاند که «رویای خلوص» (سید حسن اسلامی) و «از انجمن معارف تا انجمن حجتیه»(محمدرضا ارشادینیا، شاگرد دروس فلسفه استاد سیدجلالالدین آشتیانی در مشهد)، از جملة آنها محسوب میشوند
-
اندیشه های اجتماعی معاصر مسلمین
-
گونه شناسی اندیشه اجتماعی مسلمین
-
اندیشه اجتماعی متأثر از اندیشه های بنیادی است لذا گونه شناسی اندیشه اجتماعی مسلمین در ذیل طبقه بندی اندیشه های معاصر مسلمین است
-
به طور کلی اندیشه های معاصر مسلمین را به چند جریان فکری می توان تقسیم کرد. اندیشه اجتماعی هر جریان به تناسب آن است
-
سه جریان فکری مهم در اندیشه معاصر مسلمین
-
1- جریان غرب گرائی
-
2- جریان اسلامگرا
-
3- جریان روشنفکری دینی یا تجدد دینی
-
4. جریان های فرعی در دنیای اسلام که ممکن است در درون این جریان ها قرار بگیرند
-
جریان غرب گرا
-
1- جریان غرب گرائی یا روشنفکری بیمار و غرب زده
تنها چاره رهایی از مشکلات دنیای اسلام را اخذ تمدن غرب میداند؛
-
این جریان خود ابعاد گسترده علمی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی را شامل می شود
-
اندیشه اجتماعی جریان غرب گرا بازتابی از منظر غرب به دنیای اسلام است.
-
بنابراین جریان نخست را می توان اندیشه های اجتماعی غرب گرا نامید
-
اندیشه اجتماعی رویکرد غرب گرا در دنیای اسلام حوزه های مختلفی را شامل میشود: حوزه دین ورزی و باورهای و رفتارهای دینی، سیاست، حکومت، هنر، تکنولوژی، خانواده، جوانان، زنان، شغل، ورزش و ....
-
جریان اسلام گرا
-
2- جریان اسلامگرا یا بیداری اسلامی
خواهان بازگشت به اسلام و احیاء آموزههای کتاب و سنت در عرصههای سیاسی و اجتماعی است.
-
این جریان که ریشه در تاریخ و هویت دنیای اسلام دارد در مواجهه با جریان غرب گرائی به بازسازی و جریان سازی خود پرداخت
-
حوزه و گستره اندیشه هایش بسیار وسیع است
-
به تناسب اندیشه های بنیادی خود به طرح اندیشه اجتماعی در تمام حوزه های زندگی اجتماعی می پردازد
-
-
جریان تجدد دینی
-
3- جریان روشنفکری دینی یا تجدد دینی
-
از برخی جهات متأثر از جریان اول و از جهاتی دیگر نزدیک به جریان دوم است،
-
برای حلّ مسأله تجدد، روشها و رویکردهای نوینی را در فهم اسلام و میراث اسلامی دنبال میکند که مستلزم نفی و طرد تفسیرها و باورهای مرسوم اندیشمندان مسلمان میباشد.
-
این جریان که اکنون هم در جوامع اسلامی فعالیت دارد، تفسیر جدیدی را از اسلام ارائه میدهد و به گونهای با جریان تجدد کنار میآید و آن را با اسلام جمع میکند و یا از منظر خاصی دست به گزینش یا نقد آموزه اسلام میزند
-
در ایران جریان موسوم به روشنفکری دینی شامل فعالانی همچون: عبدالکریم سروش، مصطفی ملکیان، محسن کدیور، مجتهد شبستری، علی پایا می شود.
یا نور
آنقدر قوانین ظاهری در زندگیمان زیاد شده که زندگی واقعی را فراموش کرده ایم؛
وقتی جمعه یا روز تعطیل میشود تا لنگ ظهر میخوابیم؛ فکر میکنیم از عمرمان کم نمیشود!
وقتی در اداره کارت حضور میزنیم و کسی نیست وقتمان را تلف میکنیم؛ فکر میکنیم حالا که کسی نمیفهمد، از عمرمان هم حساب نمیشود!
وقتی یک بخش از کتاب در امتحان نمی آید آنرا نمیخوانیم؛ فکر میکنیم حالا که از امتحان حذف شده از علم هم حذف شده است!
وقتی که دوربین های مدار بسته ما را نگاه نمیکنند، کارهایی میکنیم! فکر میکنیم حالا که دوربین نمی بیند خدا هم نمی بیند!
و خیلی چیزهای دیگر . . .
زندگی واقعی را فراموش کرده ایم. خودمان را با ظاهرها می سنجیم نه با واقع ها . . .
در ادامه برنامه دانشجویان با موضوع شادی
لذت شنیداری
در خبر است که أبکار بهشت تغنى کنند باصواتى که خلائق مثل آن نشنیده باشد و این أفضل نعیم بهشت بود...
تفسیر روح البیان، ج7، ص: 13
عن النبى (ص) انه ذکر الجنة و ما فیها من النعم و فى آخر القوم اعرابى فقال یا رسول اللَّه هل فى الجنة من سماع قال نعم یا اعرابى ان فى الجنة لنهرا حافتاه الأبکار من کل بیضاء خوضانیة یتغنین باصوات لم تسمع الخلائق مثلها قط و ذلک افضل نعم الجنة بالتسبیح و الذى نفسى بیده اری ما من عبد یدخل الجنة الا و یجاس عند راسه و عند رجلیه ثنتان من حور العین تغنیانه باحسن صوت ما سمعه الانس و الجن و لیس بمضمار الشیطان و لکن بتمجید اللَّه و تقدیسه
یعنى هیچ بنده در بهشت داخل نشود مگر که نزد سر و پائین او دو زن از حور العین نشینند و غنا کنند براى او نیکوترین آوازى که جن و انس آن را نشنیده باشند و آن از مزمار شیطان نباشد بلکه تمجید و تقدیس حقتعالى باشد یحیى ابن معاذ را قدس سره پرسیدند که از آوازها کدام دوستتر دارى فرمود که مزامیر انس فى مقاصیر قدس بالحان تحمید فى ریاض تمجید و صاحب کشف الاسرار آورده که فردا دوستان خدا در روضات بهشت میان ریاحین انس بشادى سماع کنند فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ و فرمان آید به داود (ع) که بآن نغمه دلپذیر و صوت شور انگیز که ترا دادهام زبور بخوان و بموسى (ع) خطاب رسد که اى موسى تو توریة تلاوت کن و بعیسى ندا آید که اى عیسى بقرائت انجیل اشتغال نما و طوبى مخاطب شود باین که اى درخت طوبى آوازى دل آراى بتسبیح ما بگشا و اسرافیل مخاطب شود که اى اسرافیل تو بقرائت قرآن مشغول شو ثعلبى در تفسیر خود آورده از اوزاعى که هیچکس را آواز خوشتر از آواز اسرافیل نیست که چون افتتاح تغنى کند تمام فرشتگان از اوراد و اذکار خود باز مانند حاصل این که شریفترین لذتى در بهشت سماع خواهد بود و لهذا بعضى مفسران یحبرون را تفسیر کردهاند به یلذون بالسماع این است حال در بهشت
تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج7، ص: 165
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا پس اما آنان که گرویدهاند وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و کردند کارهاى پسندیده و شایسته فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ پس ایشان در مرغزارى پر ازهار و انهار یُحْبَرُونَ شادمان گردانیده شده باشند بر وجهى که اثر آن بر صحیفه رخسار ایشان ظاهر باشد چه مکرم باشند بکرامت ازلى و متنعم بنعمت لم یزلى و محلى باشند بزیور و حلى خلاصة المنهج، ج4، ص: 222
و در احقاف از عیاشى نقل کرده که متوج باشند بتاج عزت و در عین المعانى گفته که آواز خوش شنوانند ایشان را و ایشان را هیچ لذتى مثل سماع نباشد و در خبر است که ابکار بهشت غناء کنند باصواتى که خلایق مثل آن نشنیده باشند و این افضل نعم بهشت بود چنانکه در کشاف از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نقل کرده که ذکر جنت و نعیم فرمود و در آخر مجلس اعرابى برخاست و گفت یا رسول اللّه در بهشت سماع باشد فرمود نعم سماع باشد بدرستى که در بهشت جوئیست که در کنار آن حوران بکر نشستهاند سفید اندام و فراخ چشم با حدقه سیاه که غنا کنند به آوازهائى که هرگز مانند آن هیچکس نشنیده باشد و این از بهترین نعم بهشت است و در مجمع این روایت از ابى دردا نقل کرده و بعد از آن گفته که ابو دردا را بعد از ذکر این سؤال کردند که مغنیات بهشت بچه چیز تغنى کنند فرمود که بالتسبیح و از ابو دردا منقولستکه رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم صفت بهشت میکرد مردى بر پاى خاست و گفت یا رسول اللّه من مردىام که آواز خوش بسیار دوست میدارم در بهشت آواز خوش باشد فرمود آرى و الذى نفسى بیده یعنى آرى بخدائى که نفس من بفرمان اوست که در بهشت درختى استکه چون وحى کند آن درخت را که سماعى بشنوان بندگان را که در دنیا خود را از استماع لهو و لعب بازداشتهاند درخت بآواز آید بتسبیح و تهلیل آنچنان آوازى که خلایق مانند آن را نشنیده باشند و از مغیره نیز روایتست که پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که در بهشت درختانى استکه چون اهل بهشت را سماع آرزو باشد خداى تعالى از زیر عرش بادى بفرستد تا بر آن درختان آید و برگهاى آنرا بجنباند و بر یکدیگر زند از آنجا آوازى برآید که اگر اهل دنیا بشنوند از طرب هلاک شوند و بروایت صحیحه باسانید معتبره از حضرت رسالت مرویستکه هیچ بنده در بهشت داخل نشود مگر که نزد سرین و پائین او دو کس از حور العین بنشینند و غنا کنند براى او نیکوترین آوازى که جن و انس او را نشنیده باشند و آن از مزمار شیطان نباشد بلکه بتمجید و تحمید حق تعالى باشد و صاحب کشف الاسرار آورده که فردا دوستان خدا در روضات جنان میان ریاحین بشادى سماع کنند و فرمان آید بداود که بآن نغمه دل آویز و صوت شور انگیز که تو را دادهام زبور بخوان و بموسى خطاب رسد که اى موسى توریة تلاوت کن و بعیسى ندا رسد که تو بقرائت انجیل مشغول شو و بطوبى خطاب آید که اى طوبى و از دل آواى بتسبیح ما بگشا و اسرافیل مخاطب شود که اى اسرافیل تو قرائت قرآن کن ثعلبى در تفسیر خود از اوزاعى نقل کرده که هیچکس را آواز خوشتر از آواز اسرافیل نباشد چون افتتاح بغنا کند تمام فرشتگان از اوراد و اذکار خود بازمانند حاصل که شریفترین لذتى در بهشت سماع خواهد بود و لهذا بعضى مفسران یحبرون را تفسیر کردهاند بیلذون بالسماع اینست حال مؤمنان در بهشت.
خلاصة المنهج، ج4، ص: 223
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ، میگوید دوستان خدا فردا در روضات بهشت در حظیره قدس میان ریاحین و یاسمین بشادى و طرب سماع کنند مزامیر انس فى مقاصیر قدس بالحان تحمید فى ریاض تحمید فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ. فرمان آید بداود پیغامبر که: یا داود بآن نغمت داودى و صوت شورانگیز و آواز دلرباى که ترا دادهام زبور برخوان، یا اسرافیل تو قرآن برخوان یا موسى تو تورات برخوان یا عیسى تو انجیل برخوان، اى درخت طوبى بتسبیح و تقدیس ما آواز خود بگشاى، اى ماهرویان فردوس چه نشینید خیزید و دوستان را استقبال کنید. اى تلهاى مشک اذفر و کافور معنبر بر سر مشتاقان ما نثار شوید، اى درویشان که در دنیا غم خوردید و اندوه کشیدید، اندوه بسر آمد و درخت شادى ببر آمد، خیزید و طرب کنید در حظیره قدس و خلوتگاه انس بنازید و سر ببالین انس باز نهید، اى مستان مجلس مشاهدت، اى مخموران خمر عشق، اى عاشقان سوخته سحرگاهان در رکوع و سجود جوى خون از دیدهها روان کرده، و دلها بامید وصال ما تسکین داده، گاه آمد که در مشاهده ما بیاسائید، بار غم از خود فرو نهید و بشادى دم زنید، اى طالبان بنازید که نقد نزدیک است. اى شب روان آرام گیرید که صبح نزدیک است. اى تشنگان صبر کنید که چشمه نزدیک است. اى غریبان شاد زیید که میزبان نزدیک است. اى دوستجویان خوش باشید کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج7، ص: 441
که اجابت نزدیک است. اى مشتاقان طرب کنید که دیدار نزدیک است. فیکشف الحجاب و یتجلّى لهم تبارک و تعالى فى روضة من ریاض الجنّة، و یقول: انا الذى صدقتکم و عدى و اتممت علیکم نعمتى، فهذا محل کرامتى فسلونى.
پیر طریقت در مناجات گفت اى خداوندى که در دل دوستانت نور عنایت پیداست، جانها در آرزوى وصالت حیران و شیداست، چون تو مولى کر است؟ چون تو دوست کجاست؟ هر چه دادى نشانست و آئین فرداست. آنچه یافتیم پیغامست و خلعت برجاست. الهى نشانت بیقرارى دل و غارت جانست، خلعت وصال در مشاهده جلال چگویم که چونست:
روزى که سر از پرده برون خواهى کرد دانم که زمانه را زبون خواهى کرد
گر زیب و جمال ازین فزون خواهى کرد یا رب چه جگرهاست که خون خواهى کرد
کشف الأسرار و عدة الأبرار
نویسنده: رشیدالدین میبدى احمد بن ابى سعد
موضوع: عرفانى قرن: ششم زبان: فارسى کهن مذهب: سنی
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا پس امّا آنانکه گرویده باشند وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و عملهاى پسندیده کرده باشند فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ پس ایشان در مرغزارى مشتمل بر ازهار و انهار شادمان گردانیده باشند چنان شادمانى که اثر آن بر صفحات و جنات ایشان ظاهر باشد یا مکرم و منعم باشند یا ایشانرا بحلى و حلل ببارایند در احقاف گفته که متوج سازندشان و در عین المعانى آورده که آواز خوش شنوانند ایشانرا و هیچ لذّت برابر سماع آن نباشد و در خبرست که ابکار بهشت تغنى کنند بصوتیکه خلایق مثل آن نشنیده باشند و آن افضل نعیم بهشت است از ابو درداء رضى اللّه عنه پرسیدند که مغنیات بچه چیز تغنى کنند فرموده که با تسبیح از یحیى ابن معاذ رازى قدس سره پرسیدند که از آوازها کدام دوستتر دارى فرمود مزامیر الانس فى مقاصیر القدس بالحان تحمید فى ریاض تمجید صاحب کشف الاسرار آورده که فردا دوستان خدا در روضات بهشت در میان ریاحین انس بشادى و طرب سماع کنند فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر و فرمان آید بداود علیه السلام که بدان نغمه دلپذیر و صوت شوقانگیز که ترا دادهایم زبور بخوان اى موسى علیه السلام تو توریت تلاوت کن و اى عیسى علیه السلام بقراءت انجیل مشغول شو اى درخت طوبى آواز دلآراى به تسبیح ما بگشاى اى اسرافیل ع تو قرآن آغاز کن امام ثعلبى از اوزاعى رح نقل میکند که هیچکس خوشآوازتر از اسرافیل نیست چون او تغنى کند همه فرشتگان از اوراد و اذکار خود باز مانند حاصل سخن آنکه شریفترین لذّتى بعد از مشاهده انوار و تجلّى در بهشت سماع خواهد بود و ازینجا گفته است آن عزیز در شرح مثنوى که سماع منادى است که درماندگان بیابان تیرگى افزاى دنیا را از عشرتآباد بهشت نورانى خبر میدهد نظم
مومنان گویند کاواز بهشت نغز گردانید هر آواز زشت
ما همه اجزاى آدم بودهایم در بهشت آن لحنها بشنودهایم
گرچه بر ما ریخت آب و گل شکى یاد ما آید از انها اندکى
پس نى و چنگ و رباب و سازها چیزکى ماند بآن آوازها
عاشقان کین نغمها را بشنوند جزو بگذارند سوى کل روند
مواهب علیة، ص: 899
نام کتاب: مواهب علیه
نویسنده: کاشفى سبزوارى حسین بن على
موضوع: ادبى و عرفانى قرن: نهم زبان: فارسى مذهب: شیعه
نکاتی درباره معماری منازل در مناطق جنوب کشور
دبستان دکتر محمود افشار
دبستان هدایت
روش مذاکره قدرتهای بزرگ
سفرنامه قونیه 3
سفرنامه قونیه 2
سفرنامه قونیه
انساندوستی!
رابطه علم و تهذیب نفس
عدم ورود دین داران به عرصه های مهم و پیامدهای آن
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 91
کل بازدید :441370
اندکی از آنچه ذهن ما را پر کرده ... طلبه حوزه علمیه خادم اهل بیت علیهم السلام
رادیو معارف [102]
تفسیر نور [73]
شبکه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف [202]
پایگاه آیت الله سیستانی مدظله العالی [136]
پایگاه آیت الله مکارم [193]
پرسمان [101]
مکتب السید محمد باقر المهری [120]
فرهنگستان زبان فارسی [285]
الغدیر(اشکنان) [182]
[آرشیو(10)]
معضلی به نام دانشگاه آزاد
کمک
شب عید
وحدت
سیزده به در...س
بهار من نیامد
9 ربیع
عشق
سفرنامه عمره 1386
. کشکو ل
اشعار
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
بهار 1386
پاییز 1385
فروردین 91
بهمن 90
دی 90
مهر 90
تیر 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
مهر 89
خرداد 89
آبان 88
تیر 88
فروردین 88
بهمن 87
شهریور 87
تیر 86
خرداد 86
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
زمستان 94
تابستان 95
بهار 97
پاییز 97
آب وآتش
یک روحانی
دولت عاشقی(کبوتر بین الحرمین)
تا آسمان
حامد
میثم رشیدی
دانشناپذیر
استاد بابایی(رئیس انجمن قلم حوزه)
منتظرم تاکه اوبرگردد
فانوس
آینه جادو(سید ابوالفضل محمدی)
کیمیای قلم
حدیث نفس
انتظار(محمد علی پناهی )
خلوت دل
نازترین احساس
مکتب امام صادق علیه السلام
گریبان فطرت
مهرستان
کلبه عاشقی
دانلود دانلود نرم افزار و مقاله