آیا حوزه، جمهوری اسلامی را میخواهد یا نه؟!
نیازهای امروز و رسالت حوزویان در گفتوگو با دکتر فرامرز رفیعپور
اشاره: نام: فرامرز رفیعپور
متولّد: 1320 شمسی
مدرک: دکترای علوم اجتماعی، اخذ Habilitation(رسالة پروفسوری) از دانشگاه هوهنهایم آلمان
سوابق علمی: دورة روش تدریس در دانشگاه کاسل آلمان، استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی، اجازة تدریس در دانشگاههای آلمان با عنوان پروفسور بر اساس رسالة «پویایی نیاز در برنامهریزی رشد»، استاد نمونة مؤسّسات آموزشعالی کشور در سال 1375، استاد مدعوّ دانشگاه ویسکانزین مدیسون آمریکا
تألیفات: Extension and Development Corps، کندوکاوها و پنداشتهها، وسایل ارتباط جمعی و تغییر ارزشهای اجتماعی، توسعه و تضادّ، آناتومی جامعه، آناتومی یا آشفتگیهای اجتماعی، موانع رشد علمی در ایران، تکنیکهای خاصّ در علوم اجتماعی تهران، سرطان اجتماعی فساد و ...
نگرانی از دیررسیدن به دفتر آقای دکتر رفیعپور از ساعت 7:30 تا 10:30 همواره با ما بود؛ به قول بعضیها: «راهبندان تهران به هیچ قول و قراری رحمنمیکند!» این نگرانی به همراه 3 ساعتی که در طول مسیر، صرف این شد که در جلسه چگونه شروعکنیم و چه بگوییم، حسابی ما را خستهکرد. بالأخره حدود ساعت 10:30 جلوی دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی بودیم. پس از چندین چرخش معمّاگونه در پیچ و تاب پلّکانهای دانشکده، بالأخره به گروه جامعهشناسی و اتاق کوچک آقای دکتر رسیدیم. همة حسّاسیّتها و دغدغههای ملاقات با یک دانشمند فرهیخته، با احوالپُرسی متواضعانه و گرم ایشان رفع شد و به ما نوید جلسهای صمیمی و دوستداشتنی را داد. آنچه میخوانید، خلاصهای از این مصاحبه است، به همراه برخی حواشی در انتها.
مسئلة اصلی، حضور اجتماعی مذهب است
هر کشوری برای قوام نظام اجتماعی خود، به دین احتیاج داشته و دارد و خواهدداشت؛ یعنی بدون دین، یک جامعه نمیتواند پابرجا بماند. من از نگاه کاربردی، به دین نگاهمیکنم؛ نه از بُعد عرفانی و معرفت الهی. از بُعد نگاه کارکرد اجتماعی، دین برای قوام نظام اجتماعی، یک عنصر فوقالعاده اساسی است.
قبل از انقلاب، نقش دین خیلی محسوس نبود؛ یعنی مثلاً مردم نذرمیکردند؛ شعرا به عرفان میپرداختند؛ فلانی با اینکه عرق میخورد، دوستداشت به زیارت امام رضا(ع) هم برود. این دین، چیزی نبود که در تناقض با روند مدرنیسم جامعه باشد؛ مثلاً طرف قائل بود بیحجاببودنش، عیب نیست و نماز هم میخواند و روزه هم میگرفت!
فعّالیّت روحانیّون بیشتر محدود میشد به روضهخوانیهای محرّم، روضهخوانیهای اوّلِ ماه در منازل، برنامههای ایّام ماه مبارک رمضان و جلسات ختم و فوت افراد. آن نقشی که روحانیّت امروز دارد، در جامعة آن روز کمتر داشت.
بعد از انقلاب، مسئلة اصلی، حضور اجتماعی مذهب است. مسئلة حضور دین هم هست؛ ولی بیشتر، مسئلة حضور مذهب است؛ چون مذهب شیعه، سازماندهی خاصّی از دین اسلام است که با سازماندهی اهل سنّت تفاوت دارد. الآن این مذهب شیعه، سازماندهی کلّ جامعه را به عهده گرفتهاست؛ یعنی به ارتش که نگاهکنید، میبینید این مذهب در آنجا تعیینکننده است؛ به صنعت، بهداشت، دانشگاه و هر جا که بنگرید، میبینید همینطور است. حالا این سؤال پیشمیآید که آیا مذهب میتواند در نقشهای کنونی جدید، مسائل متعدّد جامعه را حلّکند و به نیازها پاسخدهد؟
پیامد انقلاب برای حوزه
یکی از موهبات انقلاب ما آن بود که عدّهای از حوزویان وارد صحنة عمل و مدیریّت کشور شدند و پُستهای اجرائی را بهدست گرفتند. از این طریق، آنها متوجّه شدند آن چیزهائی را که در حوزه خواندهاند برای ادارة یک کشور کافی نیست و شاید هم گاه جوابندهد. به همین علّت آنها از کسانی هستند که به این نتیجه رسیدهاند که باید تغییرات و اصلاحاتی را در محتواهای آموزشی به وجود آورد. این حرکت مهمّی بود. آنها فهمیدهاند که وقت آن رسیدهاست که یک ارزیابی اساسی در همة زمینههای آموزشی و کارکردی انجامگیرد. مثلاً تا چه اندازه در رسیدن به اهداف موفّق بودهاند؟ مردم دربارة روحانیّون چه فکر میکنند و همچنین خود روحانیّون دربارة خودشان چه ارزیابی دارند و چرا؟...
ایران اگر بخواهد پیشرفتکند، نمیتواند با روش آزمایش و خطا جلوبرود. از اوّلِ انقلاب و حتّی قبل از انقلاب تا حالا، کارها با روش آزمایش و خطا جلو رفتهاست. برای اینکه ایران بتواند پیشرفتکند، به یک مدل جامع احتیاجداریم و در این مدل جامع، باید سعیکنیم تا آنجا که میتوانیم، متغیّرهای مختلف را در نظر بگیریم. هر کسی که می خواهد این کشور را ادارهکند از جمله روحانیّون به این مدل جامع احتیاجدارد. مذهب ما نیز باید در پی این مدل جامع باشد.
ما در مذهب، بیشتر به قواعد خاصّ تکیه میکنیم و به هنجارها توجّهداریم که باید چگونه باشند و چطور نبایدباشند. به تدریج، عوامل مختلفی باعث شد که از بیرون و درونِ حوزه، در کارکرد مذهب در نقشهای جدید تردیدکنند.
روحانیّت نباید در مقابل روند موجود تسلیم باشد
بدیهی است که استعمار نمیخواهد مذهب در نقشهای جدید موفّق باشد. ما به این نتیجه رسیدهایم که برای نجات ایران، بهترین راه آن است که این کشور را با دین اصلاحکنیم. از دویست سال گذشته تا کنون، هیچ وقت چنین شانسی را نداشتهایم که بتوانیم کشورمان را نجاتدهیم. دویست سال است که کشور ما مستعمره است.
بهترین و قویترین راه نجاتمان، بازگشت به سنّت است و در سنّت، دو عنصر اساسی وجود دارد: یکی مذهب، و دیگری بازار. امّا استعمار بر هر دو عنصر، به دنبال تسلّط اختاپوسی است و هیچ کسی هم روش تاثیرگذاری او را نمیفهمد. استعمار مثل گذشته نمیآید در کشوری حضور نظامی داشتهباشد؛ چون خیلی زود فهمیدند که تسلّط از طریق کنترل نظامی ممکن نیست و باید از طریق فرهنگ و اقتصاد مسلّط شوند.
تسلّط از راه فرهنگ، شیوة قشنگی است؛ چون کسی نمیداند چگونه ضربه وارد میشود؟ ضربه از طریق فرهنگ است! آنها مایل نیستند تسلّط خود را بر فرهنگ ما از دست بدهند؛ این فرهنگ باید خرفت و ایستا باشد. آنها میخواهند که مذهب همان افیون جامعه باشد اسلام نباید باعث بیداری مردم شود. در نگاه استعمار، روحانیّون باید فعّالیّت و حیطة نفوذ محدودی داشتهباشند؛ آن هم در محدودهای که آنها آرزو میکنند. به نظر میرسد که برخی از روحانیّون نیز در مقابل نفوذ فرهنگی که از طریق تسلّط به رفتار و خواستههای مردم و تغییر ارزشهای آنها ایجاد میشود احساس ناتوانی میکنند و آن را یک امر طبیعی که باید پذیرفت، میدانند.
یکی از روحانیّون بسیار متفکّر و روشنفکر، این مثال را آوردند که یک روز آیتالله بروجردی(ره) گفت: «در روز عاشورا، سنجنزنید.» گفتند: «ما 364 روز، پیروِ شماییم؛ یک روز میخواهیم خودمان باشیم!» و با این مثال منظورشان آن بود که نمیتوان جلوی خواستههای مردم ایستاد. امّا باید توجّهداشت که این خواستهها را استعمار از طریق نفوذ فرهنگی(گاه به دست خودمان) بهوجود آوردهاست. امروز، روحانیّت نباید در مقابل روندِ موجود، تسلیم باشد و دستنزند. نمیتوانیم بگوییم: «ولش کن! اصلاً جدایی دین از مذهب! جدایی دین از سیاست!» این کار از بزرگترین اشتباهات است که در ایران میشود. امّا البتّه این مقابله نباید با روشهای استبدادی انجامگیرد؛ بلکه باید علم متناسب با آن را آموخته و بهکار گرفته شود.
بعضیها نقشِ قدیمی حوزه را ترجیحمیدهند!
یکی از شبهای اوایل محرّم سال پیش، به مسجد رفتهبودیم. یک روحانی آمد و بر روی منبر یک ساعت صحبتکرد. کسی که پهلوی من نشسته بود(یک بازاری معتقد و جبهه رفته)، گفت: «هیچ حرف تازهای ندارد!» اتّفاقاً من برعکس راضی بودم؛ شاید انتظارم زیاد نبود. وقتی آن روحانی از منبر پائین آمد که برود، من در آن طرف سالن مسجد جلوی پایش بلند شدم؛ چون احترام به روحانیّت، اگر لطمهبخورد، به دین لطمهمیخورد. من که بلند شدم، چند نفر دیگر هم بلند شدند. وقتی روحانی رفت، مجلس شلوغ شد! همان بازاری گفت «ببینید مردم صبر میکنند وقتی روحانی میرود، میآیند؛ چون دیگر مردم حوصلة شنیدن همان حرفهای سابق را ندارند.» ببینید آیا لازم نیست مذهب خودش را با شرایط جدید تطبیقدهد؟
برای این تطبیق، لازم است که ابتدا نقش حوزه تعریف شود. اینکه حوزه چیست؟ در آینده میخواهد چه کار کند؟ آیا میخواهد به جدایی دین از سیاست برگردد؟ آیا میخواهد برگردد به اینکه فقط در شبهای دهة اوّل محرّم، کارهایی بکند؟ یا اینکه نه، میخواهد نقشهای وسیعتری ایفاکند؟ اگر میخواهد نقشهای وسیعتری داشتهباشد، باید آموزش طلّاب و فضلا، متناسب با این نقشهای جدید هم باشد.
در درون حوزه، بعضیها ترجیحمیدهند که حوزه و روحانیّت، همان نقش قدیمی را داشتهباشند: «آهسته برو و آهسته بیا که گربه شاخت نزند!»
راهنماییهای رهبری، به اندازة کافی در حوزه مورد توجّه قرارنمیگیرد!
همین الآن، اگر آقای مطهّری هم به حوزة علمیّة قم میآمدند، بعضیها در مقابلش میایستادند! من به عنوان کسی که جامعه را میبینم، میگویم که نتیجة این تفکّر، یک دین فردی است که تأثیری بر روی اصلاح جامعه و شرایط مذهبی آن ندارد. الآن، فرصت مناسبی است. با تجربیّاتی که روحانیّون فعّال کسب کردهاند، میتوانند اصلاحات مناسبی را بهوجود آورند؛ امروزه باید افراد مقبول و مشروع در حوزه، با یک دید وسیع، مسائل را پیشببرند. در رأس همة آنها، خود آقای خامنهای هستند؛ امّا راهنماییهای ایشان به اندازة کافی مورد توجّه قرار نمیگیرد! خدا میداند اگر آقای خامنهای خدای ناکرده نباشند، ما چه رهبری خواهیمداشت؟ آن موقع که عقل هیچ جامعهشناسی نمیرسید، آقای خامنهای از تهاجم فرهنگی صحبتکردند؛ آن موقعی که به فکر هیچکس نمیرسید، ایشان دربارة تجمّلگرایی صحبتکردند. همینطور بحث مهندسی فرهنگی که ایشان مطرحکردند؛ ولی عدّهای آن را بد فهمیدند و خرابش کردند؛ هر نوع ایدهای که ایشان آوردند، عدّهای آن را برگرداندند! و اخیراً مهمّترین سخنرانیشان، همین مسئلة تولید علم بود. با طرح این مسئلة تولید علم، من این طور میفهمم که درد ایشان، نظام آموزشی حوزه هم بود.
جمهوری اسلامی را میخواهید یا نه؟!
وقتی صحبت از تولید علم می شود، دو مرکز بیشتر مورد نظر است: یکی دانشگاه و دیگری حوزه. بحث دانشگاه بیشتر مربوط می شود به یک علم ترجمهای نامتناسب با نیازهای جامعه که جامعه و جوانان را از مسیر سنّتی و بومی خود به یک تجدّد و توسعة ولنگ و واز و از هم گسیخته می کشاند که نهایتش بی هویّتی و ادا درآوردن است.
امّا وقتی در مورد حوزه صحبت میشود، امید نجات در آن دیده میشود و وقتی توصیه میشود که حوزه باید به تولید علم بپردازد، برداشت من اینست که یعنی دامنة علم و دانش خیلی گستردهتر از آن است که در حوزه به آن پرداخته میشود؛ یعنی تولیدات علمی حوزه فقط در زمینههای محدودی است؛ آموزشی که شما به طلّاب میدهید، نیازها را پوششنمیدهد و متناسب با نقشهای جدید روحانیّت در جمهوری اسلامی نیست.
حالا نکتة اصلی و مهمّ این است که آیا میخواهید جمهوری اسلامی باشد یا نه؟! یا میخواهید به عقب برگردید؟ اگر شما میخواهید جمهوری اسلامی به حیاتش ادامهدهد و جامعة ما با یک الگوی صحیح اسلامی متناسب با شرایط زمان، با ارتباطات زیاد بین المللی با موفّقیّت اداره شود، آیا آن چیزهائی را که شما خواندهاید و یادگرفتهاید(محتواهای آموزشی)، واقعاً جواب نیازهای کنونی جامعه را میدهد یا نه؟
خودتان باید این جواب را به من بدهید. اگر نیازها را پاسخنمیدهد، که من تصوّرمیکنم نمیدهد، پس شما باید متناسب با این نیازها، آموزههای حوزه را اصلاحکنید. اگر بخواهید آموزههایی را که به طلبهها میدهید، اصلاحشود، باید سازماندهی حوزه را هم متناسب با آن آموزهها اصلاحکنید؛ البتّه نه به شکلی که حوزه به هم بریزد.
این مطلب عین مطلبی است که چند سال پیش در مجله خشت اول به چاپ رسیده است.
من فقط یک قسمت را قرمز کردم
با تشکر از آقای همازاده که فایل این مطلب را در اختیار من قرار دادند.
رابطه ولایت امیرالمومنین با نفت ملی!
آقای مهندس نوروزی مدیر عامل پالایشگاه پارسیان در ماه رمضان تعریف میکردند:
یک انگلیسی به نام جیکاک بود که همچنان در میان مردم جنوب به حقه بازی معروف است.
عموی من به خانه او رفته بود؛ در خانه اش لباس همه اقوام (قشقایی، لر و...) حتی لباس روحانیت را هم داشت. پیش هر گروهی میرفت لباس خودشان را میپوشید و با لهجه خودشان صحبت میکرد.
هنگامی که قرار شد نفت ملی شود، به روسایل قبایل - که قبلا همه را با پول خریده بود- این جمله را یاد داد که تکرار کنند:
مهر علی من دلمه نفت ملی سی چنمه؟!
یعنی: مهر علی علیه السلام در دلم است نفت ملی را برای چه میخواهم؟!
این ماجرا مربوط به حدود نیم قرن پیش است.
فکر نمیکنیم الان هم بعضی میخواهند با استفاده از دین چنین سوء استفاده هایی از ما کنند؟!!
برق خاشاک گنه ، روزه تابستان است دود این آتش جانسوز به از ریحان است
می توان یافت ز سی پاره ماه رمضان آنچه ز اسرار الهی همه در قرآن است
هست در غنچه ی لب بسته ی این ماه نهان گلستانی که نسیمش نفس رحمان است
مشو از عزت این مهر الهی غافل که در این مهر بسی گنج و گهر پنهان است
ماهرویی که شب قدر بود یک خالش در سراپرده ماه رمضان پنهان است
می کند روزه ماه رمضان عمر دراز مد انعام درین دفتر و این ایوان است
غفلت از تشنگی و گرسنگی کم گردد که لب خشک بر این بند گران سوهان است
باش با قد دو تا حلقه این در صایب که مراد دو جهان در خم این چوگان است
صائب تبریزی
یا نور
امام عصر علیه السلام فقط یاران پاک نمیخواهد.
یارانی میخواهد که علاوه بر پاک بودن عاقل و اندیشمند هم باشند.
اگر ریاست یک اداره کوچک را به کسی بدهند او حتما یک تیم میخواهد که بتواند به کمک آنها آنجا را اداره کند.
ادارده دنیا کار کوچکی است؟!
کسانی که میخواهند امام را در یک حکومت جهانی یاری کنند باید توان علمی این کار را داشته باشند.
اگر مثلا یک عده انسان پاک باشند اما دوراندیش و خردمند نباشند نمیتوانند مفید واقع شوند.
باید برای هر کاری که به آنها میسپاری کلی توضیح دهی؛ آخرش هم معلوم نیست بفهمد یا نه!
برج دی |
روز شروع 17 |
ساعت شروع 17 |
روز پایان 20 |
ساعت پایان شب |
بهمن |
15 |
3 |
17 |
7 |
اسفند |
12 |
7 |
14 |
8 |
برج مهر |
روز شروع 25 |
ساعت شروع 4 |
روز پایان 27 |
ساعت پایان 4 |
آبان |
22 |
15 |
24 |
14 |
آذر |
19 |
نیمه شب |
22 |
شب |
برج تیر |
روز شروع 8 |
ساعت شروع نیمه شب |
روز پایان 11 |
ساعت پایان 2 |
مرداد |
5 |
6 |
8 |
صبح |
شهریور |
1 |
11 |
3 |
13 |
شهریور |
28 |
18 |
31 |
شب |
ایجاد توقع = به هم زدن رابطه
اگر انسان بخواهد بین دو نفر دشمنی ایجاد کند کافی است با چند سؤال توقع یکی از طرفین را بالا ببرد. بعد از آن بصورت خودکار جدایی و دشمنی ایجاد خواهد شد.
مثلا به یک زن گفته شود:
- روز زن شوهرت برات چی خرید؟
همش یک سکه پارسیان؟!!
- روز تولدت برات چی خرید؟
فقط بردت مسافرت؟!!
و چند تا سؤال مشابه دیگر کافی است که این زن و شوهر را به قهر و دعوا و جدایی بکشاند...
بعضی ها بدون توجه و بعضی ها عمدا این کار را میکنند.
حواسمان به کارهامون باشد...
یا نور
1000222333
سؤالات خود را به شماره فوق پیامک کنید
جواب برایتان ارسال میشود.
سامانه فوق مربوط به مؤسسه درراه حق است.
یا نور
اعداد 1 تا 40 را به شماره زیر ارسال کنید
30007227000114
یک پیام بصورت اتوماتیک برای شما ارسال میشود.
نکاتی درباره معماری منازل در مناطق جنوب کشور
دبستان دکتر محمود افشار
دبستان هدایت
روش مذاکره قدرتهای بزرگ
سفرنامه قونیه 3
سفرنامه قونیه 2
سفرنامه قونیه
انساندوستی!
رابطه علم و تهذیب نفس
عدم ورود دین داران به عرصه های مهم و پیامدهای آن
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 262
کل بازدید :441442
اندکی از آنچه ذهن ما را پر کرده ... طلبه حوزه علمیه خادم اهل بیت علیهم السلام
رادیو معارف [102]
تفسیر نور [73]
شبکه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف [202]
پایگاه آیت الله سیستانی مدظله العالی [136]
پایگاه آیت الله مکارم [193]
پرسمان [101]
مکتب السید محمد باقر المهری [120]
فرهنگستان زبان فارسی [285]
الغدیر(اشکنان) [182]
[آرشیو(10)]
معضلی به نام دانشگاه آزاد
کمک
شب عید
وحدت
سیزده به در...س
بهار من نیامد
9 ربیع
عشق
سفرنامه عمره 1386
. کشکو ل
اشعار
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
بهار 1386
پاییز 1385
فروردین 91
بهمن 90
دی 90
مهر 90
تیر 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
مهر 89
خرداد 89
آبان 88
تیر 88
فروردین 88
بهمن 87
شهریور 87
تیر 86
خرداد 86
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
زمستان 94
تابستان 95
بهار 97
پاییز 97
آب وآتش
یک روحانی
دولت عاشقی(کبوتر بین الحرمین)
تا آسمان
حامد
میثم رشیدی
دانشناپذیر
استاد بابایی(رئیس انجمن قلم حوزه)
منتظرم تاکه اوبرگردد
فانوس
آینه جادو(سید ابوالفضل محمدی)
کیمیای قلم
حدیث نفس
انتظار(محمد علی پناهی )
خلوت دل
نازترین احساس
مکتب امام صادق علیه السلام
گریبان فطرت
مهرستان
کلبه عاشقی
دانلود دانلود نرم افزار و مقاله